فصل ۹: آمریکا حامی پروری را ابداع میکند
آمریکا به سه دلیل از سایر
دولتهای مدرن متفاوت است:
۱- آمریکا برخلاف اروپا،
یک ساختار طبقاتیِ فئودالی نداشت. آمریکا که سکونت در آن برای اروپاییها، تازه آغاز
شده بود، سرزمینی با فرصتهای برابر به حساب میآمد( البته به جز برای آمریکاییهای
آفریقاییتبار). و به دلیل اندکبودن نابرابریهای موروثی، تقاضایی برای تاسیس یک دولت
قوی که ثروت را باز توزیع کند صورت نگرفت.
۲- آمریکا از دلِ یک انقلاب
علیه قدرت متمرکزِ پادشاهی در بریتانیا متولد شده است. بنابراین دولتستیزی و بیاعتمادی
شدید به حکومت، یکی از ویژگیهای اصلی فرهنگ سیاسی آمریکا بود تا جاییکه قانون اساسی
آمریکا، پُر از محدودیتهای مختلف برای حکومت است.
۳- آمریکا همسایگان قدرتمندی
که بتوانند تهدیدش کنند، نداشت و با وسعت و پراکندگی جمعیتی که داشت، ناگزیر از تشکیل
یک حکومت غیرمتمرکز بود.
آمریکا در سال ۱۷۷۶ به استقلال رسید و از همان سالهای نخست، تمایزی طبقاتی
توسط نخبگانِ تحصیلکرده، تجار و زمینداران شکل گرفت. اولین رئیس جمهور آمریکا، «جورج
واشنگتن»، مردانی همانند خود را که توانمند و متعهد به خدمت در نظام اداری بودند به
کار گماشت. رهبران سیاسی آمریکا در زمان تاسیس، مردانی بسیار باکیفیت در تحلیل نهادها
بودند چرا که در آن زمان، آمریکا نه یک دموکراسی کامل بلکه جامعهای بشدت نخبهگرا
بود و بسیاری از رهبران آن، فارغالتحصیلان دانشگاه «هاروارد» یا «ییل» به حساب میآمدند.
از زمان انتخاب جفرسون در
سال ۱۸۰۰ و جایگزین شدن جمهوریخواهان به جای فدرالیستها، روسای
جمهور آمریکا از قدرت خود برای وارد کردن متحدان سیاسیشان به مراکز قدرت بهره جستند
و نظام ویژهپروری به شدت رواج یافت.
در میان پدران بنیانگذار آمریکا
(جورج واشنگتن، بنجامین فرانکلین، توماس جفرسون، همیلتون، آدامز، مدیسون، جانجی)،
همیلتون تنها فردی بود که به تاسیس دولت قوی و کارآمد علاقه نشان داد.
آمریکا حامیپروری را با پیشگام
شدن در گسترش «حق رأی همگانی»، ابداع کرد.
البته دموکراسیهای تازه متولد شده، ناچارند
برای کشاندن مردم به پای صندوق، حامیانشان را راضی نگه دارند. بنابراین نیازمند ویژهپروری
در قالب احزاب هستند. ولی در عین حال، بسیاری از پدران بنیانگذار آمریکا، مخالف حکومت احزاب در
کشور بودند. آنها نه تنها احزاب را نماینده کاملی از اجتماع نمیدانستند، بلکه آن را
مصداق ویژهپروری و رقابت احزاب را عامل شکاف و از بین رفتن وحدت میدانستند.
ولی یک دموکراسی کارآمد، بدون
احزاب بیمعناست و پدران بنیانگذار آمریکا در طراحی ساز و کارهایی برای بسیج رأیدهندگان
و مدیریت مشارکت سیاسی، شکست خوردند.
جفرسون اولین حزب واقعی سیاسی
جمهوریخواه را در در آمریکا بنیان نهاد و انتخابات که تا آن زمان در اختیار نخبگان
بود، ناگهان درهای خود را به روی خیل عظیمی از رأیدهندگان گشود.
بدینسان آمریکا در قرن ۱۹ ، فاقد دولتی متمرکز، بروکراتیک و مستقل از نوع آلمانی
شد. آمریکا در واقع دولتِ دادگاهها و احزاب بود. یعنی احزاب، عملکرد حکومت را به شدت
کنترل میکردند ( دخالت قوه مقننه در قوه مجریه) و دادگاهها علاوه بر عملکرد قضایی،
در تصمیمگیریهای اصلی سیاستگذاری هم دخالت میکردند (دخالت قوه قضاییه در قوه مجریه).
این بدان معنا نیست که آمریکا بد اداره میشد. نکته آنجاست که در قرن ۱۹ ، آمریکا احساس نیازی به حضور دولتی قوی نداشت. بنابراین
اصلاحاتی هم صورت نگرفت و حامیپروری تحت مدیریت احزاب توسعه یافت.
تا اینکه مثل چین و اروپا، «جنگ»، تبدیل به ابزار دولتسازی در آمریکا شد. طی جنگهای داخلی آمریکا [ جنگی که بین
ایالتهای شمالی به رهبری لینکلن از حزب جمهوریخواه و ۱۱ ایالت جنوبیِ تجزیهطلب رخ داد و با پیروزی شمال، تمامیت ارضی آمریکا حفظ
شد: ۱۸۶۵
- ۱۸۶۱ . م] بوروکراسی عظیمی
برای مدیریت ارتش به وجود آمد و روحیه اتحاد بین آمریکاییها تقویت شد. ولی تمرکز دولتی،
موقت بود و بعد از جنگ، دوباره احزاب سیاسی، کنترل منابع حکومتی را در دست گرفتند و شروع
به تقسیم پُستها بین حامیان خود کردند.
حامیپروری در آمریکای قرن
۱۹ ، عمدتاً در سطح محلی و شهری رشد کرد. شهروندان فقیر،
کمسواد و دارای مشکلات فرهنگی، طعمه خوبی برای سیاستمداران بودند تا با تأمین خواستههای
شخصیشان، رأی آنها را مال خود کنند و خود به ثروت بیشتر و موقعیت اجتماعی بالاتری دست
یابند. اتفاقاً همین مشوقهای کوتاهمدت باعث شد سوسیالیسم هرگز در آمریکا پانگیرد.
وقتی نیازهای شخصی و کوتاهمدت فقرا تأمین میشد، آنها تمایلی به ورود در احزاب کارگری
برای انجام تغییرات سیاسی بلندمدت از خود نشان نمیدادند.
آمریکای اواخر قرن ۱۹ ، شباهت زیادی به کشورهای در حال توسعه معاصر داشت.
در ازای توزیع مقامات دولتی، آراء مردم خریده میشد. کیفیت حکومت پایین بود و رشوه، فساد و رسواییهای مالی غوغا میکرد.
دسترسی سریع به همهی فصول کتاب:
دولت
۷- ایتالیا و معادله کماعتمادی
۹- آمریکا حامیپروری را ابداع میکند
۱۱- خطوط آهن، جنگلها و دولتسازی در آمریکا
نهادهای بیگانه
دموکراسی
۲۹- از انقلابهای ۱۸۴۸ تا بهار عربی
۳۰- طبقه متوسط و آینده دموکراسی
زوال سیاسی
۳۳- کنگره و ویژهپرور شدنِ مجدد سیاست در آمریکا
نظرات
ارسال یک نظر