فصل ۵: فساد
فساد یعنی استفاده از منابع
عمومی، برای اهداف خصوصی.
دولت کارآمد با محافظت از منابع عمومی، فساد را کنترل میکند و برای حکمرانی،
مشروعیت کسب میکند.
فساد مانع توسعه اقتصادی میشود.
چون:
اولاً منابع به جای سوق یافتن
به سمت تولید، به جیب مسئولانی میرود که قدرتِ رشوهگرفتن دارند. این امر باعث اعوجاج
انگیزههای اقتصادی میشود.
ثانیاً مسئولانی که بیشترین
درآمد را دارند، کمترین مالیات را خواهند پرداخت.
فساد باعث زوال سیاسی هم میشود.
باور به فساد مسئولان و سیاستمداران، باعث کاهش مشروعیت حکومت در بین مردم عادی شده
و حس اعتماد را ضعیف میسازد. در جوامعی که اغلب سیاستمداران فاسدند، مجازات یک نفر
به خاطر فساد، بیشتر از آنکه نشانه اصلاح باشد، نشانه جنگ قدرت است.
رانتخواری و حامیپروری اشکال دیگری از فساد هستند:
۱- رانت: یعنی در انحصار
گرفتنِ منابع کمیابِ پُرسود.
چنین منابعی یا طبیعی هستند
مثل تصاحب املاک گرانقیمت در جایی که زمین کمیاب است. یا به صورت مصنوعی توسط حکومتها
ایجاد میشوند، مثل صدور مجوزها، نحوه اخذ مالیات یا اعمال تعرفه واردات. مثلاً در
۱۹۵۰ تعرفه واردات در اندونزی چنان فساد گمرکی در بین کارکنان
گمرک پدید آورد که حکومت ناچار شد کارهای گمرک را به یک شرکت سوئیسی واگذار کند.
توانایی حکومتها در ایجاد
رانت، بسیاری از افراد بلندپرواز را تشویق میکند برای رسیدن به ثروت، مسیر سیاست و
نه کارآفرینی یا کار در بخش خصوصی را انتخاب کنند. نخبگان عمداً دسترسی به فعالیت اقتصادی
را محدود میکنند تا از طریق رانتِ ایجاد شده، درآمد خود را افزایش دهند و بدین ترتیب
از ظهور یک اقتصاد مدرن رقابتی و پویا ممانعت به عمل میآورند.
البته رانت همیشه هم بد نیست
و استفادههای مشروع خوبی هم برای آن وجود دارد. مثل حق اختراع یا کپیرایت ویا مثلا حق امتیاز
تاکسی.
باید به هدف رانت توجه کرد
و دید آیا باعث تولید کالایی مخصوص میشود که به تصرف حاکمان در میآید یا باعث نفع
عمومی میگردد.
2- ویژهپروری
و حامیپروری: یعنی وقتی ارباب در ازای وفاداری و حمایت سیاسی، چیزهایی به حامی خود
میدهد. بعبارتی منافع و امتیازاتی که احزاب بزرگ، برای بسیج رأیدهندگان، بین آنها
توزیع میکنند مثل شغل، پول نقد، درمانگاه اختصاصی و...
دو نکته:
الف- حامیپروری، کارآمدی (کیفیت) حکومت را کاهش میدهد.
چون به جای شایستهسالاری،
کارمندان بر اساس حمایت سیاسی یا رفاقت انتخاب میشوند. پس عملکرد ضعیفتری هم دارند.
پُرکردن بروکراسی با حامیان، باعث افزایش دستمزدها و در نتیجه کمبود منابع مالی میشود.
بخش عمومی بر خلاف بخش خصوصی،
با خطر ورشکستگی مواجه نیست و معیارهای سراستی برای سنجش عملکرد ندارد. لذا اصلاح حکومتهایی
که کارکنان آنها از طریق ویژهپروری انتخاب شدهاند، بسیار دشوار است.
ب- حامیپروری باعث جلوگیری
از پاسخگویی (دموکراسی) میشود.
چون سیاستمداران فقط علاقهمند به تامین رفاه حامیان
خود هستند، نه همه مردم. به همین خاطر در جوامع فقیر، «احزاب حامیپرور» با رشوهدادن
به مردم فقیر، رأی آنها را به دست میآورند. در حالیکه در جوامع ثروتمند، «احزاب برنامهای»
مثل حزب کارگر بریتانیا و حزب سوسیالدموکرات آلمان، به مرور زمان باعث کاهش نابرابری
اقتصادی میشوند.
البته به دو دلیل میتوان
حامیپروری را شکل اولیه از دموکراسی دانست، نه شکلی از فساد خالص:
۱- حامیپروری در نظامهای
دموکراتیک هم یافت میشود. چون بالاخره باید صدها هزار نفر به پای صندوقهای رای آورده
شوند. پس اربابان ازطریق واسطهها و با فعالیتهای ستادی مثل کارچاقکنها، با حامیان،
ارتباطات شخصی برقرار میکنند تا هوادار جذب کنند. اتفاقاً این باعث میزانی از پاسخگوبودنِ
دموکراتیک به حامیان میشود که امر مبارکی است و باعث تقویت مشارکت عمومی در زمان انتخابات
میشود.
۲- در دموکراسیهای جوان
که در آنها رأیدادن پدیدهای جدید است و افراد، سطح تحصیلات و درآمد پایینی دارند،
دادن وعدههای شخصی میتواند حامیان را راحتتر به پای صندوقهای رأی بکشاند. یعنی
رأیدهندگانِ فقیر را میتوان راحتتر از رأیدهندگانِ ثروتمند خرید.
وقتی میزان درآمدها افزایش
مییابد، حامیپروران هم از بین میروند. درآمدها نیز فقط با حضور بخش خصوصی و کارآفرینان
قدرتمند بالا خواهد رفت. مثلاً در آمریکا، افراد در بخش خصوصی پول خوبی در میآورند
و بسختی راضی به کارکردن در بخش دولتی هستند. پس رشوههای اندک سیاستمدارانِ حامیپرور،
برایشان اهمیتی ندارد.
با اینحال، این حرف همیشه
درست نیست و در کشورهای ثروتمندی چون یونان، ایتالیا و ژاپن، هنوز حامیپروری وجود
دارد.
چرا؟
برویم سراغ یونان...
....................................................... دسترسی سریع به همهی فصول کتاب:
.......................................................
دولت
۷- ایتالیا و معادله کماعتمادی
۹- آمریکا حامیپروری را ابداع میکند
۱۱- خطوط آهن، جنگلها و دولتسازی در آمریکا
نهادهای بیگانه
دموکراسی
۲۹- از انقلابهای ۱۸۴۸ تا بهار عربی
۳۰- طبقه متوسط و آینده دموکراسی
زوال سیاسی
۳۳- کنگره و ویژهپرور شدنِ مجدد سیاست در آمریکا
نظرات
ارسال یک نظر