فصل ۱۱: خطوط آهن، جنگلها و دولتسازی در آمریکا
دولتسازی در آمریکای اواخر
قرن ۱۹ ، به کُندی و با زحمت پیش رفت. دلیلش، فرهنگ سیاسی
آمریکاییهاست که:
اولاً به حکومت بیاعتمادند
و دربرابر اقتدار حکومت مقاومت میکنند.
ثانیاً نهادهای سیاسیشان
هم در برابر اصلاحات مانعتراشی میکنند.
داشتن یک حکومت مدرن و با
کیفیت، تنها با از بینبردن حامیپروری ممکن نمیشود و دولتسازی به یک بروکراسی مستقل
و غیرشخصی نیز احتیاج دارد.
در تاریخِ تجربه دولتسازی
در آمریکا، «کمیسیون تجارت بیناایالتی» (اولین سازمان ملی مقرراتگذاری)، مثالی از
ناکامی در این مسیر دشوار است. درعینحال، «سازمان جنگلبانی آمریکا» ، مثالِ موفقی
از امکان شکلگیری یک حکومت باکیفیت و بوروکراسی مستقل در آمریکای اواخر قرن ۱۹ است. این دو اداره، داستان های جالبی دارند:
۱- در ایالات متحده سال
۱۸۸۰ ، راهآهن از همان ابتدا کاملاً در کنترل بازار آزاد بود نه حکومت ( برخلاف اروپا).
این باعث شد، رقابتِ شدیدِ شرکتهای حملونقل برای سودآوری بیشتر از یکطرف و دادن یارانه
از طرف سیاستمداران جهت خدمات به شهرها و روستاهای کوچک، که سود کم ولی منافع سیاسی
زیادی داشت، ازطرف دیگر، به تضاد منافع بیانجامد. عدهای را به سود سرشار برساند و
بقیه را ورشکست کند.
از آنجا که نظام بازارِ آزاد،
نمیتواند تضاد منافع را رفع کند، لذا برای حل اختلافات درباره قیمتها، «حکومت» وارد
عرصه شد و سازمانی دولتی، وظیفه نظارت بر خطوط آهن را برعهده گرفت. اینکار دو نسل
طول کشید ولی کمیسیون تجارت، باز هم کاملاً مستقل نشد و اسیر دست نیروهای سیاسی باقی
ماند!
۲- تجربه بعدی، محصول کار
فردی به نام «پینکوت» بود که به ریاست بخش جنگلبانیِ وزارت کشاورزی رسید. او در خانوادهای
ثروتمند پرورش یافته و تحصیلکردهی دانشگاه ییل بود. بخاطر مسافرت زیاد به اروپا،
با نظریههای علمی جنگلبانی آشنا شده بود، بنابراین توانست سیستمی تخصصی، غیرحزبی،
حرفهای و مستقل، در جنگلبانی آمریکا ایجاد کند و با جلب حمایت «تئودور روزولت» و پشتکار
مثالزدنیاش، مدیریت اراضی عمومی را به اداره جنگلبانی انتقال دهد.
استقلال عمل «پینکوت»، سازمان
جنگلبانی را به یک بروکراسی مستقل که وظایف دست و پاگیر، مانع کارش نمیشد، تبدیل کرد
که تا به امروز هم بعنوان نمونه موفقی از دولتسازی مدرن باقی مانده است.
بطور کلی، ایالات متحده همواره
از ایجاد یک بروکراسی مستقل و باکیفیت ناتوان بوده و هست. چرا که اسیرِ دستِ حاکمیت
قانون و پاسخگوبودنِ دموکراتیک است.
سوء استفادههای بروکراتیک،
معمولاً از خودِ «اختیار قانونی» منشأ میگیرند. مثلاً وقتی نمایندگان شهرهای کوچک،
بودجهی کشیدنِ خطآهن به شهرها و روستاهای کوچکِ خودشان را تامین میکردند، این حقِ
قانونی آنها بود ولی توجیه اقتصادی نداشت و صرفاً با هدف حامیپروری رخ میداد.
«دولت مستقل»، دولتی است که به گروههای
صاحب نفوذ پاسخگو باشد، اما در اختیار آنها نباشد و به جای آنکه با امیال زودگذر و
کوتاهمدتِ افکار عمومیِ دموکراتیک، به این سو و آنسو کشیده شود، منافع عمومی بلندمدت
را ملاک قرار دهد.
امروزه کشورهای در حال توسعه،
درست در نقطهای هستند که ایالات متحده در ابتدای قرن ۱۹ ، در آن قرار داشت.
کشورهای درحال توسعه، انتخابات
دموکراتیک برگزار میکنند و در شرایطی که دولتشان خیلی ضعیف است، به همگان حق رأی
دادهاند. آنها مثل ایالات متحده بعد از دهه ۱۸۳۰ ، نظام سیاسی حامیپروری دارند که در آن، رأیها به خاطر منافع شخصی، خرید
و فروش میشوند.
البته آمریکا در ایجاد یک
دولت مدرن و پایاندادن به حامیپروری، یک امتیاز بزرگ هم نسبت به کشورهای درحال توسعهی
کنونی دارد و آن داشتن یک «هویت ملی» قدرتمند است. چیزی که باعث وفاداری به دولت میشود
نه گروههای قومیقبیلهای. آنها «آمریکایی بودن» را داوطلبانه انتخاب کردهاند، نه
اینکه آنرا به ارث بُرده باشند.
.............................................................
دسترسی سریع به همهی فصول کتاب:
دولت
۷- ایتالیا و معادله کماعتمادی
۹- آمریکا حامیپروری را ابداع میکند
۱۱- خطوط آهن، جنگلها و دولتسازی در آمریکا
نهادهای بیگانه
دموکراسی
۲۹- از انقلابهای ۱۸۴۸ تا بهار عربی
۳۰- طبقه متوسط و آینده دموکراسی
زوال سیاسی
۳۳- کنگره و ویژهپرور شدنِ مجدد سیاست در آمریکا
نظرات
ارسال یک نظر