نویسنده: فرانسیس فوکویاما
فصل ۳۶: نظم و زوال سیاسی
همهی جوامع، چه دموکراتیک
و چه اقتدارگرا، در طول زمان، محکوم به زوالاند. موضوع اصلی، توانایی آنها برای سازگارشدن
و رفع عیوب خویش است. دموکراسیهای تثبیتشدهی کنونی با بحران حکمرانی مواجه نیستند
ولی «ناکارآمدی» در حکمرانی، بتدیج آنها را به سمت زوال و عقبماندگی سوق میدهد.
مشکل اساسیِ دموکراسیهای
کنونی، ناتوانی آنها در تامین چیزهایی است که مردم از حکومتها میخواهند. مثل:
-امنیت شخصی
-رشد اقتصادیِ مفید به حال همگان
-خدمات عمومیِ باکیفیت (آموزش، بهداشت و
زیرساختهای ایجاد فرصت برای افراد،...(
طرفداران دموکراسی، به دلایلِ
قابلِ درکی بر چگونگی محدودکردن قدرت دولتهای مستبد و خودسر تاکید میکنند، اما وقت
چندانی به نحوهی حکمرانی بهتر و کارآمدتر اختصاص نمیدهند. یعنی بیشتر علاقه به کنترل
حکومتها دارند تا توانمندکردن آنها.
البته در اوایل قرن ۲۱ انواعی از حکومتها وجود دارند که خود را اصلیترین
جایگزین لیبرالدموکراسی میدانند: حکومت ایران، پادشاهیهای خلیجفارس، روسیه و جمهوری
خلق چین.
پادشاهیهای خلیجفارس همیشه
وضعیتی استثنایی داشته و فقط بخاطر وجود منابع فراوان انرژی ادامه حیات میدهند. روسیهی
«پوتین» هم دولتی رانتیر شده است که در سطح منطقهای، منابع نفت و گاز، عمدهترین دلیل
قدرتمندبودنِ آن به حساب میآید و در خارج از جهان روسیزبان، کسی از نظام سیاسیاش
تقلید نمیکند.
در میان جایگزینهای غیردموکراتیک،
چین جدیترین چالش را در مقابل اندیشهی لیبرالدموکراسی ارائه میکند. ولی با گذشت
۳۵ سال از زمان آغاز اصلاحات «دنگ شیائوپینگ»، چین نیز
با معضل زوال سیاسی دست به گریبان است و دارد استقلال عمل خود را که علت اصلی موفقیت
اولیهاش بود، از دست میدهد. آزمون واقعی مشروعیت نظام سیاسی چین، زمانی نیست که اقتصاد
در حال گسترش و شغل فراوان باشد، بلکه زمانی است که رشد اقتصادی کمتر شده و نظام سیاسی
دچار بحران شود، چیزی که ناگزیر اتفاق خواهد افتاد.
با اینکه گاهی عَرضهی حکومتهای
دموکراتیک باکیفیت وجود ندارد، تقاضا برای آن بصورت روز افزونی در حال رشد است. در
همه جای جهان، گروههای جدید اجتماعی بسیج میشوند و ما همچنان شواهد این امر را در
اعتراضات عمومی در جاهای مختلف از تونس گرفته تا کیِف و استانبول و سائوپائولو مشاهده
میکنیم. معترضان خواهان به رسمیت شناختهشدن شأن و کرامتِ برابر انسانها و عمل به
وعدهها هستند. میلیونها انسان فقیر و درماندهای که سالانه از گواتمالاسیتی یا کراچی،
راهیِ شهرهایی مثل لسآنجلس و لندن میشوند، گواه این ادعا هستند.
این واقعیتها حکایت
از آن دارند که توسعه سیاسی، جهت روشن و مشخصی دارد و آن عبارتست از اینکه «حکومتهای
پاسخگویی که شأن و کرامت برابر شهروندان خود را به رسمیت بشناسند، از جذابیت جهانشمول
برخوردارند.»
پایان
بهار 1399
...............................................................................................دسترسی سریع به همهی فصول کتاب:
دولت
۷- ایتالیا و معادله کماعتمادی
۹- آمریکا حامیپروری را ابداع میکند
۱۱- خطوط آهن، جنگلها و دولتسازی در آمریکا
نهادهای بیگانه
دموکراسی
۲۹- از انقلابهای ۱۸۴۸ تا بهار عربی
۳۰- طبقه متوسط و آینده دموکراسی
زوال سیاسی
۳۳- کنگره و ویژهپرور شدنِ مجدد سیاست در آمریکا
نظرات
ارسال یک نظر