نظم و زوال سیاسی 28


کتاب: نظم و زوال سیاسی
نویسنده: فرانسیس فوکویاما


فصل ۲۸: مسیر طولانی دموکراسی




موج اولِ گذار به دموکراسی در اروپای قرن ۱۹ ، فوق‌العاده زمان‌بر و طولانی بود. چون نه‌تنها حکومت‌های اقتدارگرای اروپایی، به شدت در برابر اعطای «حق رأی همگانی»، مانع‌تراشی می‌کردند بلکه جامعه نیز تا اواخر قرن ۱۹ از نظر اجتماعی، آمادگیِ دموکراسی را نداشت.


چون بخش اعظم اروپا را زمین‌داران و روستاییان تشکیل می‌دادند و «طبقه متوسط» هنوز شکل نگرفته بود. آرام‌آرام از اواسط قرن ۱۹ بود که با رشد تجارت و صنعت و گسترش سواد و روزنامه‌ها، گروه‌های اجتماعی «طبقه متوسط» که امروزه آن را «جامعه مدنی» می‌نامیم، شکل گرفت و با رشد اقتصادی، طبقه کارگر هم متولد شد.



دلیل بعدیِ طولانی‌شدنِ روند دموکراسی در اروپای قرن ۱۹، مقاومت روشنفکران منتقد، در برابر دموکراسی بود. آنها سوالات پُرمغزی مطرح می‌کردند که احتمالاً هنوز هم تازگی دارند:


- آیا کسانی که با کمک‌های رفاهی و از جیبِ مالیات‌دهندگان زندگی می‌کنند نیز باید حق رأی داشته باشند؟



- آیا هر انسانی لیاقتِ رأی‌دادن دارد یا انسان‌ها باید بر حسب تحصیلات‌شان صاحب حق رأی‌های متفاوتی باشند؟ مثلا کارگر بی‌سواد: یک رأی. سرکارگر: سه رأی. وکیل، پزشک یا روحانی: ۵ یا ۶ رأی.



- آیا نباید فقط نخبگان در جایگاه حافظانِ مصالحِ عمومی قرار بگیرند و بقیه مردم به نخبگان خویش اعتماد کنند؟ چرا که عملاً دسترسی به دموکراسیِ واقعی محال است و همیشه ۸۰ درصد سرمایه، در دستِ ۲۰ درصد جمعیت است(قانون پارتو). این نخبگان، به هرحال حکمرانی خواهند کرد، چه با رأی عمومی و چه بدون آن! به قول «مارکس»، دموکراسی یک ظاهرسازی است که زندگی عموم مردم را بهبود نمی‌بخشد بلکه به حفظ نخبگان به شکلی دیگر می‌انجامد.


هرچند گسترش سواد و آموزش عمومی از یک طرف و ایجاد بروکراسی‌های شایسته‌سالار و پاسخگو از طرف دیگر، پاسخی به انتقادات قرن نوزدهمی فوق بود ولی جالب است که هنوز هم انتقادات فوق قابل طرح‌اند.


چون حتی امروز هم اغلب رأی‌دهندگان، وقت، انرژی و تخصص لازم برای مطالعه موضوعات پیچیده سیاست‌گذاری عمومی را ندارند و مخصوصاً در کوتاه‌مدت، همواره دست به انتخاب درست نمی‌زنند. رأی‌دهندگان به سیاست‌های پوپولیستی تمایل دارند و اغلب به شخصیت‌ها رأی می‌دهند تا سیاست‌ها. آنها اغلب جلبِ حامی‌پروران می‌شوند و خواهان توزیع مجدد درآمدها هستند که قاتل انگیزه‌ها و رشد است.



درپایان، نکته مهمی درباره «پاسخگویی» را یادآوری می‌کنم. حکومت پاسخگو، حکومتی است که اولاً پاسخگویی به عامه‌ی مردم را به رسمیت می‌شناسد، ثانیاً مشروعیت اُپوزیسیون را می‌پذیرد. مشروعیتِ یک حکومت، ناشی از توانایی‌اش در حفاظت از «حقوق شهروندی» است. حقوق شهروندانی که می‌توانند حکومت و حاکمان‌شان را خودشان انتخاب کنند. شهروندانی که آزادانه و با خیال راحت، حکومت را انتخاب نکرده‌اند، از آن حکومت، فرمانبرداری هم نخواهند کرد. حکومت‌ها به صورت بالقوه، اولین ناقضان «حقوق شهروندی» محسوب می‌شوند. بنابراین باید با اهرم‌هایی چون حاکمیت قانون(لیبرال) و پاسخگو بودن(دموکراسی)، محدود شوند.
........................................................................

دسترسی سریع به همه‌ی فصول کتاب:

دولت

 

۱توسعه سیاسی چیست؟

 ۲ابعاد توسعه

 ۳دیوان‌سالاری

 ۴دولت‌سازی در پروس

 ۵فساد

۶زادگاه دموکراسی

 ۷ایتالیا و معادله کم‌اعتمادی

 ۸ویژه‌پروری و اصلاحات 

 ۹آمریکا حامی‌پروری را ابداع می‌کند

۱۰پایان نظام تقسیم غنائم

 ۱۱خطوط آهن، جنگل‌ها و دولت‌سازی در آمریکا

 ۱۲دولت‌سازی

 ۱۳حکومت خوب، حکومت بد

 

 نهادهای بیگانه

 

۱۴نیجریه

 ۱۵جغرافیا

۱۶نقره، طلا، شکر

 ۱۷سگ‌هایی که پارس نکردند

 ۱۸لوح سفید

 ۱۹طوفان‌هایی در آفریقا

 ۲۰حکمرانی غیرمستقیم

 ۲۱نهادها، بومی یا وارداتی

۲۲زبان مشترک

 ۲۳دولت‌های قوی آسیایی

 ۲۴نبرد بر سر قانون در چین

 ۲۵احیای دولت چینی

 ۲۶سه منطقه

 

دموکراسی

 

۲۷چرا دموکراسی گسترش یافت

 ۲۸مسیر طولانی دموکراسی

 ۲۹از انقلاب‌های ۱۸۴۸ تا بهار عربی

 ۳۰طبقه متوسط و آینده دموکراسی

 

 زوال سیاسی

 

۳۱زوال سیاسی

 ۳۲دولت احزاب و دادگاه‌ها

 ۳۳کنگره و ویژه‌پرور شدنِ مجدد سیاست در آمریکا

 ۳۴وتوکرواسی در آمریکا

 ۳۵استقلال و فرمانبری

۳۶نظم و زوال سیاسی


نظرات