نظم و زوال سیاسی 29




کتاب: نظم و زوال سیاسی


فصل ۲۹: از انقلاب‌های ۱۸۴۸ تا بهار عربی





بهار عربی (۲۰۱۱) که با خودکشیِ یک دستفروش اهل کشور «تونس» آغاز شد، دیکتاتوری «زین‌العابدین بن‌ علی» را متلاشی و زنجیره‌ای از خیزش‌ها را کلید زد که مصر، یمن، لیبی، بحرین و سوریه را نیز در برگرفت و ثبات تمامی رژیم‌های منطقه را تهدید کرد. داستان از این قرار بود که پلیس، چرخ‌دستی آن دستفروش را چندین بار ضبط کرده و پس از اعتراض، او را زیر مشت و لگد گرفته بود. دستفروش تونسی که کرامت انسانی‌اش را انکار شده می‌دید، با ریختن بنزین، خودش را آتش زد و دو هفته بعد مُرد. پخش داستان او در جهان عرب، موجی از حمایت و خشم به راه انداخت و ماشه‌ی یک انقلاب سیاسی بزرگ را کشید.



بهار عربی، علیرغم هزینه‌های فراوانی که داد، به استقرار لیبرال‌دموکراسی منجر نشد. هرچند نباید فراموش کرد که گذار به دموکراسی، در اروپا نیز طولانی‌مدت، پُرآشوب و خشونت‌آمیز بود.



واقعیت این است که به زیرکشیدن دیکتاتورهایی مانند «بن علی»(تونس) یا «حسنی‌مبارک»(مصر)، تنها یکی از چشمه‌های قدرت اقتدار‌گرایان را می‌خشکاند. قدم مهم‌تر بعدی، یعنی قراردادن نهادهای دموکراتیک در جای مناسبِ خود، کاری زمانبر است و ناگهان اتفاق نمی‌افتد. معماران حمله‌ی آمریکا به عراق (۲۰۰۳) نیز انتظار داشتند، بلافاصله بعد از برکناری «صدام»، دموکراسی در آنجا مستقر شود. ولی جامعه‌ای آشوب‌زده و خشن را تحویل گرفتند که از قبل، نهادهای چندانی در آنجا وجود نداشت.



جهان عربِ امروزی و بهار عربی، سه تفاوت و سه تشابه با انقلاب‌های اروپای قرن ۱۹ داشت:


۱- برخلاف اروپا، جهان عرب، هیچ تجربه‌ی قبلی از دموکراسی ندارد. در عین حال، به مدلِ ارائه‌شده توسط غرب هم با دیده‌ی تردید می‌نگرد.


۲- برخلاف اروپا، طبقه محافظه‌کارِ کشورهای مسلمان و عرب (نخبگان طایفه‌ای، خانواده‌های سلطنتی، افسران نظامی و سرمایه‌داران ویژه‌خوار) مورد حمایت منابع خارجی (آمریکا و غرب) و منابع نفت و گاز هستند.


۳- طبقات کارگر خاورمیانه، بمراتب ضعیف‌تر از همقطاران اروپایی خود هستند. چون نه تنها «مدرنیزاسیون بدون توسعه» را تجربه کرده‌‌اند، بلکه اتحادیه‌های صنفی‌شان هم تعداد اندکی از جمعیت کارگران را نمایندگی می‌کند.


۴- مشابه اروپای قرن ۱۹، در بهار عربی، «طبقات متوسط»، نقش اصلی را در سازمان‌دهی انقلاب‌ها داشتند. گسترش شهرنشینی و ارتقاء شاخص‌های توسعه انسانی (بهداشت، آموزش و درآمد) و انبوه فارغ‌التحصیلان دانشگاهی که به اینترنت و رسانه‌ها دسترسی دارند، به ظهور طبقه متوسط در جهان عرب انجامیده است.


به قول «هانتینگتون»، انقلاب، هرگز توسط فقیرترین فقرا سازماندهی نمی‌شود. زیرا آنها فاقد منابع یا تحصیلاتِ لازم برای سازماندهی موثر هستند. طبقات متوسط، نقش اساسی در ایجاد تغییر سیاسی ایفا می‌کنند و اگر جلوی تحرک طبقات متوسط گرفته شود، به شدت سرخورده می‌شوند و شکاف میان انتظاراتشان با واقعیت، عامل بی‌ثباتی سیاسی می‌شود.


شورش تونسی‌ها علیه «بن علی» و تظاهرات «میدان تحریر» علیه «حسنی مبارک» را افراد طبقه‌ی متوسط شهری هدایت می‌کردند که معتقد بودند رژیم اقتدارگرای حاکم، فرصت پیشرفت اجتماعی و اقتصادی را از آنها گرفته است.

در خاورمیانه کنونی، حامیان لیبرال دموکراسی، اغلب از میان طبقات متوسط تحصیلکرده شهری برخاسته‌اند. اما احزاب اسلام‌گرایی چون «اخوان‌المسلمین» در مصر و «النهضه» در تونس، اکثراً از نواحی روستایی یا اجتماعات فقیر و حاشیه‌نشین نواحی شهری یارگیری می‌کنند. این سازمان‌ها، از خدمات اجتماعی مستقیم به فقرا، برای بسیج آنها استفاده می‌کنند.


این نکته درباره اسلام‌گرایانِ محافظه‌کارِ «ایران» هم که به دنبال جذب فقرا و لایه‌های کمتر تحصیلکرده جامعه هستند، صادق است.

۵- شبیه اروپای قرن ۱۹، دموکراسی‌خواهی در ابتدای کار، در جهان عرب نیز از مسیر خارج شد. همانطوری‌که در قرن ۱۹ ، خیزِ اروپا به سوی دموکراسی، به سمت ناسیونالیسم منحرف شد، این احتمال وجود دارد که مذهب در خاورمیانه، بسیج مردمی را از آنِ خود کند و خاورمیانه نتواند حرکت سریعی از اقتدارگرایی به سمت لیبرال‌دموکراسی انجام دهد. مثل سفر طولانی و مشقت‌باری که اروپا از اقتدارگرایی به ناسیونالیسم و سپس دموکراسی پیمود.


دلیلش، «بحران هویت» ناشی از مدرنیزاسیون و شهرنشینی است. اروپای قرن ۱۹ برای حل این مسأله، گرفتار ناسیونالیسم شد و خاورمیانه درگیر مذهب و اسلام سیاسی شده است.


برای آدمهای هاج‌و‌ واج مانده‌ای که در گذشته روستایی بودند و اکنون در قاهره یا کراچی زندگی می‌کنند یا برای مهاجران مسلمانِ نسل دومی که اکنون در اروپا به سر می‌برند، چهره‌هایی مثل «بن لادن» می‌تواند پاسخی قانع‌کننده به پرسش «من کیستم؟» در آستین داشته باشد.



برخی ناظران بر این باورند که اسلام، مانع جدی تحقق دموکراسی است. زیرا هرگز اصلی جدایی دین از دولت را نپذیرفته و سنتی طولانی از ستیزه‌جویی مذهبی خشن دارد. حتی سازمان‌های اسلام‌گرا در تونس و مصر که پایبند مقررات و قوانین دموکراتیک هم بوده‌اند، اغلب متهم می‌شوند که از دموکراسی، استفاده‌ی ابزاری می‌کنند تا به قدرت برسند.



۶- همانطور که در اروپای قرن ۱۹ پایگاهی اجتماعی برای دموکراسی پایدار وجود نداشت، ای‌بسا در بسیاری از کشورهای خاورمیانه‌ی کنونی هم، بدلیل فقدان نهادهای دموکراتیک، هنوز وضعیت این گونه باشد.
....................................................................

دسترسی سریع به همه‌ی فصول کتاب:

دولت

 

۱توسعه سیاسی چیست؟

 ۲ابعاد توسعه

 ۳دیوان‌سالاری

 ۴دولت‌سازی در پروس

 ۵فساد

۶زادگاه دموکراسی

 ۷ایتالیا و معادله کم‌اعتمادی

 ۸ویژه‌پروری و اصلاحات 

 ۹آمریکا حامی‌پروری را ابداع می‌کند

۱۰پایان نظام تقسیم غنائم

 ۱۱خطوط آهن، جنگل‌ها و دولت‌سازی در آمریکا

 ۱۲دولت‌سازی

 ۱۳حکومت خوب، حکومت بد

 

 نهادهای بیگانه

 

۱۴نیجریه

 ۱۵جغرافیا

۱۶نقره، طلا، شکر

 ۱۷سگ‌هایی که پارس نکردند

 ۱۸لوح سفید

 ۱۹طوفان‌هایی در آفریقا

 ۲۰حکمرانی غیرمستقیم

 ۲۱نهادها، بومی یا وارداتی

۲۲زبان مشترک

 ۲۳دولت‌های قوی آسیایی

 ۲۴نبرد بر سر قانون در چین

 ۲۵احیای دولت چینی

 ۲۶سه منطقه

 

دموکراسی

 

۲۷چرا دموکراسی گسترش یافت

 ۲۸مسیر طولانی دموکراسی

 ۲۹از انقلاب‌های ۱۸۴۸ تا بهار عربی

 ۳۰طبقه متوسط و آینده دموکراسی

 

 زوال سیاسی

 

۳۱زوال سیاسی

 ۳۲دولت احزاب و دادگاه‌ها

 ۳۳کنگره و ویژه‌پرور شدنِ مجدد سیاست در آمریکا

 ۳۴وتوکرواسی در آمریکا

 ۳۵استقلال و فرمانبری

۳۶نظم و زوال سیاسی


نظرات