فصل ۲۰ : حکمرانی غیرمستقیم
حکمرانی بریتانیا بر مستعمرههای
آفریقایی از نوع «غیرمستقیم» بود. یعنی اداره امور به رؤسای محلی واگذار
شده بود و سلسلهمراتبی از ریشسفیدان روستایی، افراد سرشناس، روحانیون و مترجمان،
امور حکومتی را انجام میدادند. بریتانیاییها آنها را با دقت و وسواس خاصی انتخاب
و بر کارشان نظارت میکردند.
اولینبار «فردریک لوگارد»
فرماندار نیجریه شمالی، ایده حکمرانی غیرمستقیم را بیان کرد. وی معتقد بود تلاش برای
تحمیل قوانین و نهادهای اروپایی بر رعایای آفریقایی که تمایلی برای پذیرش آنها ندارند،
نتایج معکوسی خواهد داشت و حکومت بر مردم بومی، از طریق عرف و سنتهای خودشان بهتر
است. او میگفت بجای تلاش برای تبدیل آفریقاییها به اروپاییهای درجه دو، باید به
دنبال آن بود که بر اساس قوانین و رسوم و از طریق منابع سنتی اقتدار آفریقاییها، بر
خودشان حکومت شود.
بریتانیاییها با حکمرانی
غیرمستقیم، به دنبال تحقق دو سیاست عمده اقتصادی بودند:
۱- ایجاد حق مالکیت مدرن؛
تا بتوانند به طور رسمی، مالکیت زمینهای کشاورزی را به ساکنان سفیدپوست مستعمرات انتقال
دهند. چون زمینها به صورت عرفی، سنتی و به خاطر روابط همخونی بین آفریقاییها، قابل
خرید و فروش نبود.
۲- قدرتدادن به رؤسای بومی؛ تا بتوانند از مردم بومی مالیات بگیرند.
روش حکمرانی غیرمستقیم شکست
خورد. چون رؤسای جدید، بمراتب مستبدتر از مقامات سنتی شدند و این به
ظهور دولتهای استعماری ضعیف ولی بشدت دیکتاتور منجر شد. در این حکومتها، حقوق شهروندان
سفیدپوست، بهتر و دقیقتر از حقوق سیاهپوستان رعایت میشد.
دولت میتواند در عینحال
که ضعیف است، بشدت متجاوز و دیکتاتور باشد. زیرا دولتهای موفق و مقتدر آنهایی هستند
که به خاطر مشروعیتی که از جانب مردم کسب کردهاند، مردم به صورت داوطلبانه از آنها
پیروی میکنند. ولی دولتهای ضعیف، به خاطر بحران مشروعیت، ناچارند اقتدار خویش را
با مشت آهنین و اِعمال زور و خشونتِ آشکار به دست آورند. در حالیکه در لیبرال دموکراسیهای
صلحجو، مشت آهنین، اغلب در دستکش چندلایهای از قانون، عرف و هنجارها پنهان میشود.
«سیرالئون» در ۱۹۹۰ ، قربانی حکمرانیِ غیرمستقیمِ بریتانیا شد و به خاطر نبودِ یک دولت قدرتمند،
وارد فاجعهای بنام جنگ الماس شد که به خاطر حرص و طمع سیاستمداران و فقر مردم اتفاق
افتاد. در این جنگ داخلی که در فیلم معروف « الماس خونین» هم به تصویر کشیده شده است،
پسران ۱۲ یا ۱۳ ساله به عنوان سرباز استخدام میشدند، به آنها ماریجوانا، آمفتامین و
کوکائین داده میشد و مجبورشان میکردند تا والدینشان را بکشند و برای انجام جنایات
هولناکتر آماده شوند...
از آنطرف، حکمرانی فرانسه
در مستعمرههای آفریقایی از نوع «مستقیم» بود. یعنی آنها رؤسای محلی را
کارگزاران دولت فرانسه میدانستند، نه نماینده مردم. فرانسویها زبان و شیوه آموزش
خود را بر مستعمرات تحمیل میکردند در حالیکه مقاماتشان، زبان محلی را یاد نمیگرفتند.
برخلاف بریتانیا که برای خدمت در مستعمرات، از نجیبزادگانِ تحصیلکرده آکسفورد و کمبریج
استفاده میکرد، در فرانسه، این افراد از میان بورژواهایی میآمدند که بازماندگان فئودالها
و پادشاهان بودند و رؤسای محلی را تحقیر میکردند. آنها افرادی قدرتطلب
بودند که تمام وقت خود را در مستعمرات با خانواده و نزدیکانشان سپری میکردند، نه مردم
محلی.
طنز داستان اینجاست که سیاست
فرانسه برای تبدیل آفریقاییها به انسانهای فرانسوی شکست خورد و برعکس جواب داد. یعنی
فرانسویها را آفریقایی کرد! بطور مثال، فرانسویها وارد همکاری با حاکمان اقتدارگرا
و شبهنظامیان در «ساحل عاج» شدند که باعث گسترش فساد در خود فرانسه شد.
روش حکمرانی استعمارگران و دستکاری در جوامع آفریقایی، باعث خلق دیکتاتورهای بیسابقهای در فرهنگ آفریقایی شد و با خاتمهیافتن استعمار، میراثی از استبداد، حاکمیتِ بد و بیعدالتیِ محلی از خود برجا گذاشت و هیچ زمینهای برای ظهور یک دولت قدرتمند مدرن باقی نماند.
نتیجه اینکه حکمرانی استعمارگران
در آفریقا، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، شکست خورد. چون کسی به فکر زمینهسازی برای ظهور
دولتی قدرتمند و مدرن در آفریقا نبود. دولتی که بتواند آموزش و اشتغال فراهم کند و
جلوی فساد و سوء استفاده از اموال عمومی را بگیرد. بریتانیا و فرانسه این اشتباهات
را برای «دولتسازی» در کشورهایی چون عراق، افغانستان و هاییتی هم تکرار کردند.
...........................................................................دسترسی سریع به همهی فصول کتاب:
دولت
۷- ایتالیا و معادله کماعتمادی
۹- آمریکا حامیپروری را ابداع میکند
۱۱- خطوط آهن، جنگلها و دولتسازی در آمریکا
نهادهای بیگانه
دموکراسی
۲۹- از انقلابهای ۱۸۴۸ تا بهار عربی
۳۰- طبقه متوسط و آینده دموکراسی
زوال سیاسی
۳۳- کنگره و ویژهپرور شدنِ مجدد سیاست در آمریکا
نظرات
ارسال یک نظر