کتاب: نظم و زوال سیاسی
نویسنده: فرانسیس فوکویاما
فصل ۳۵: استقلال و فرمانبری
حکومت وقتی مدرن و کارآمد
است که بین «قدرت دولت» و نهادهایی که برای «پاسخگوکردن دولت» تأسیس شدهاند، موازنه
و تعادل مناسبی برقرار باشد.
یعنی با اینکه میدانیم فساد
باعث ناکارآمدی حکومت میشود ولی یادمان باشد که پاسخگویی و شفافیتِ بیشتر (دموکراسی
بیشتر)، الزاماً باعث فسادِ کمتر (حامیپروری کمتر) توسط حکومت نمیشود. چون:
۱- در بسیاری از جوامع،
مخصوصاً جوامع فقیر، رأیدهندگان خودشان خواهانِ توزیع حامیپرورانهی منابع هستند،
به این امید که چیزی هم گیر آنها بیاید!
۲- سوابق تاریخی به ما میگویند
که اکثر بروکراسیهای مدرن و نسبتا پاک، در شرایط غیردموکراتیک به وجود آمدهاند!
(چین باستان، آلمان، ژاپن) و اتفاقاً برعکس، هرجا که اول دموکراسی و بعد دولت مدرن
شکل گرفته، کیفیت حکومت ضعیف بوده و فساد یعنی حامیپروری در آن رواج یافته است. (ایالات
متحده، ایتالیا، یونان، هند، مکزیک، کنیا، فیلیپین(
۳- مردم عموماً
از یک حکومتِ بیشازحد مقرراتی، سختگیر و خشک که در آن، کارمندان دولتی برای گرفتن
کوچکترین تصمیمی باید هفتادمَن کاغذ مصرف کنند، ناراضی میشوند.
افزایش مقررات برای پاسخگوکردن
دولت، نه تنها ممکن است به اسلحهای در نبردهای سیاسیِ حزبی تبدیل شود بلکه به علت
تصویب مقررات متعدد، سرعت عمل حکومت را کاهش میدهد یعنی استقلال عمل را از سازمانهای
اداری میگیرد و در نهایت کارآمدی حکومت و مشروعیت آنرا کمتر میکند.
طنز قضیه اینجاست که وضعِ
مقررات بیشازحد برای پاسخگوکردنِ دولت و شفافیت بیشتر، در عینحال که میتواند باعث
کاهش استقلال عمل بروکراتیک شود، گاهی باعث افزایش استقلال عمل هم میشود! یعنی مقررات
اداری به قدری زیاد، پیچیده و گیجکننده میشوند که هیچکس نمیتواند در عمل بگوید
از مقررات تبعیت میشود یا نه؟! این امر به بوروکراتها امکان میدهد، خودشان تصمیم
بگیرند کدام یک از مقررات را به اجرا بگذارند، زیرا تنها آنها میتوانند از کلِ نظام
سر دربیاورند.(مثل بوروکراسی هند(
بنابراین راه حلِ مشکل، توجه
به عامل «اعتماد» است. حکومتها زمانی بهتر کار میکنند که قدرت تبدیل به «اقتدار»
شود. یعنی شهروندان به میل خود و به دلیل باور به مشروعبودن نظام، از قوانین و سیاستها
تبعیت کنند. وقتی مردم به یک حکومتِ کارآمد اعتماد کنند، حکومت نیز تصمیمهای خوبی
میگیرد. ولی حکومتهای با کارآمدی پایین، اقتدار لازم را ندارند و برای مطیعکردن
شهروندان به زور متوسل میشوند.
منشأ اعتماد مردم، کارآمدی
حکومت است. حکومت نیز وقتی کارآمد است که «ظرفیت» و «استقلال عمل» داشته باشد. «ظرفیتسازی»
برای دولت، یعنی تربیت نخبگان تحصیلکرده + توسعه فرهنگ سازمانی در نهادهای حکومتی
+ پرداخت حقوق بالا به کارمندان دولتی. دادنِ «استقلالعمل» به نظام اداری یعنی اینکه
مجبور نباشد فقط مثل یک روبات، دستورات بالادستیها را موبهمو اجرا کند، بلکه اجازه
داشته باشد با تکیه بر خود و بدون نیاز به حدسزدنِ خواستهای رؤسا تصمیم بگیرد.
هرچه «ظرفیت» بوروکراسی بیشتر
باشد، یعنی حرفهایتر و تخصصیتر عمل کند، تمایل به واگذاری «استقلال عمل» به آن نیز
بیشتر خواهد بود. هرچه جوامع ثروتمندتر شده، حکومتهایی با ظرفیتِ بیشتر ایجاد میکنند،
به همان اندازه میتوانند استقلال بیشتری به حکومتهایشان بدهند.( دانمارک، سنگاپور)
ولی برعکس، در جوامع فقیرتر، (هند، نیجریه)، ظرفیت حکومت کم است، در نتیجه رفتار کارکنان
حکومتی را باید با اِعمالِ مقررات بیشتر شکل داد. زیرا نمیشود به آنها اعتماد کرد
که داوریهای درستی دارند یا آلوده به فساد نمیشوند.
به عبارت دیگر، اگر نهادی
در یک کشورِ در حالِ توسعه، پُر از افراد حرفهایِ فارغالتحصیل از دانشگاههای معتبر
بینالمللی ( نه حلقههای رفاقت سیاسی) باشد، نهتنها میشود با آسودگی خاطر، استقلال
زیادی به آنها واگذار کرد که عملاً باید کوشید میزان قوانین و مقرراتِ دستوپاگیر کاهش
یابد، تا آنان به اِعمال داوری و رفتارهای مبتکرانه تشویق شوند.
بطور خلاصه، مسیر توسعه برای
کشورهای فقیر با ظرفیتِ دولتیِ کم، چیزی متفاوت از کشورهای ثروتمند با ظرفیتِ دولتیِ
بیشتر است. با توجه به فرمول رابرت کلیت گارد: پاسخگویی - اختیارات = فساد
کشورهای فقیر باید همزمان
با کاهش اختیارات یعنی تحمیل مقررات بیشتر به کارکنان دولتی، راههای پاسخگوکردن دولت
را تقویت کنند ولی برعکس، بهترین راهِ افزایش کارآمدیِ حکومت در کشورهای ثروتمند، افزایش
اختیارات و منعطفترکردنِ مقررات است.
دسترسی سریع به همهی فصول کتاب:
دولت
۷- ایتالیا و معادله کماعتمادی
۹- آمریکا حامیپروری را ابداع میکند
۱۱- خطوط آهن، جنگلها و دولتسازی در آمریکا
نهادهای بیگانه
دموکراسی
۲۹- از انقلابهای ۱۸۴۸ تا بهار عربی
۳۰- طبقه متوسط و آینده دموکراسی
زوال سیاسی
️
نظرات
ارسال یک نظر