21 درس (دوازدهم)

خلاصه کتاب: 21 درس برای قرن 21
دوازده: فروتنی


بیشتر مردم دوست دارند فکر کنند که مرکز جهان‌اند و فرهنگ‌شان، سنگ‌بنای تاریخ بشر است. تمام این ادعاها غلط است، آنها دارند جهلِ عامدانه نسبت به تاریخ را با مقداری نژادپرستی ترکیب می‌کنند.

هنگامی که انسان‌ها اولین شهرها را ساختند و خط و پول را اختراع کردند، هیچ کدام از این ادیان و ملل، وجود خارجی نداشتند. اخلاق، هنر، معنویت و خلاقیت، توانایی‌های همگانی بشر هستند که در DNA آنها قرار دارد و در آفریقای عصر حجر خلق شده است. بنابراین، اینکه آنها را به مکان و زمانی متاخرتر نسبت بدهیم، خودستاییِ احمقانه‌ای است. چه چینِ دورانِ امپراطوری زرد باشد، چه یونان دوران افلاطونی یا عربستان صدر اسلام.

یهودیت یکی از نمادهای این خودستاییِ احمقانه است.

یهودیان فکر می‌کنند مهم‌ترین موجودات عالم هستند. هرگونه دستاورد یا اختراع بشری را که نام ببرید، فوراً ادعا می‌کنند کار آنها بوده است. حتی معلم یوگای من توضیح می‌داد که یوگا را حضرت ابراهیم اختراع‌ کرد!

یهودیت ادعا می‌کند که علت وجود دنیا آن است که خاخام‌های یهودی بتوانند متون مقدس را بخوانند و اگر یهودیان این عمل را متوقف کنند، جهان به پایان می‌رسد. البته این اعتماد‌به‌نفس و گستاخی، برای جبران کم‌جمعیتی و نداشتن نفوذ واقعی آنهاست.

با اینکه یهودیت، مسیحیت را به وجود آورد، ولی برخلاف ایده مسیحیت که میگوید همه انسان‌ها در برابر خداوند برابرند، یهودیت ارتودوکس باور دارد که یهودیان، برتر از تمام انسان‌های دیگرند.

سنت یهودی در کنار بینش عمیق و ارزش‌های اصیل خود، پر از ایده‌های نژادپرستانه، زن‌ستیز و تنفر از همجنسگرایی است. ولی با اینحال، خود را اولین دین موعظه‌گر اصول اخلاقی جهانی می‌داند. گویی انسان‌های پیش از دوران حضرت ابراهیم و موسی، بدون هیچ‌گونه تعهد اخلاقی زندگی می‌کردند و همه‌ی اخلاقیات معاصر، از «ده‌فرمان موسی» تبعیت می‌کنند.

سروکله‌ی انسان، در همین ۱۰۰ هزار سال اخیر پیدا شده، درحالیکه اخلاقیات، دارای ریشه‌های تکاملی در میلیون‌ها سال قبل از پیدایش انسان است. همه پستانداران اجتماعی مانند گرگ‌ها، دلفین‌ها و میمون‌ها، نگرش‌های اخلاقی دارند که آنها را با تکامل تدریجی و برای بالابردن تشریک مساعی گروهی اتخاذ کرده‌اند.

میلیون‌ها سال قبل از اینکه تورات، دستورات اخلاقی صادر کند، میمون‌ها به کمک ضعفا، نیازمندان و توله‌های یتیم تمایل داشتند. پس از ظهور انسان خردمند نیز پیامبران خاورمیانه‌ایِ سومر، مصر و بابل، اخلاقیاتی نظیر پرهیز از کشتن و دزدیدن را رواج دادند و سالها بعد، بسیاری از قوانین کتب آسمانی از روی قوانینی که در بین‌النهرین، مصر و کنعان، هزاران سال پیش از پایه‌گذاری قلمرو یهود و اسرائیل پذیرفته شده بود، نوشته شدند.  

در یک تناقض آشکار با ادعای اخلاق‌گرایی، تورات عهدعتیق، تلمود و بسیاری از خاخام‌ها مدعی بودند که زندگی یک یهودی، بسیار با ارزش‌تر از زندگی یک غیریهودی است . تا جایی که تورات به یهودیان امر می‌کند، افراد خاصی مانند آمارکیان و کنعانیان را قلع و قمع کنند. این یکی از اولین نمودهای ثبت‌شده در تاریخ بشر است که پاکسازی نژادی را به عنوان وظیفه مذهبی الزام‌آور مطرح می‌کند.

یکتاپرستی نیز هدیه‌ی یهودیت به دنیا نیست. اولین شاهد روشن از یکتاپرستی، از انقلاب مذهبیِ فرعون‌اخناتون، حدود ۱۳۵۰ پیش از میلاد می‌آید. صرفنظر از این موضوع، مشکل اصلی اینجا بود که استانداردهای اخلاقی انسان بهبود نیافت و یکتاپرستان، اخلاقی‌تر از هندوهای چندخدایی نبودند یا کشورگشایان مسیحی، اخلاقی‌تر از بت‌پرستان بومی آمریکا رفتار نکردند. درنهایت، متعصب‌تر کردن مردم، به جنگ‌های صلیبی، تفتیش عقاید، تبعیض‌های مذهبی و... منجر شد.

انقلاب علمی هم یک پروژه‌ی یهودی نبود. یهودیان فقط وقتی جایگاهشان را در آن پیدا کردند که از مدارس علوم دینی به دانشگاه‌ها رفتند. در کل، فقط در قرن نوزدهم و بیستم شاهد سهمِ خارق‌العاده یهودیان در سرنوشت بشر بوده‌ایم. سکولار‌شدن یهودیان و پیوستن آنها به دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی کشورهای مسیحی چون آلمان، فرانسه و آمریکا، باعث ظهور افرادی چون انیشتین و فروید شد.




دانشمندان یهودی، فقط نظم قوی و ایمان به اهمیت دانش را از مدارس علوم دینی، توشه راه خویش کردند. انیشتین یهودی بود، اما نظریه نسبیت، «فیزیک یهودی» نبود. ایمان به تقدس تورات، چه ربطی به E=mc2 یا سرعت نور دارد؟  بمنظور مقایسه، داروین یک مسیحی بود و حتی تحصیلاتش را در کمبریج شروع کرد تا یک کشیش شود. آیا این بدان معناست که نظریه تکامل، یک نظریه مسیحی است؟ اگر نظریه نسبیت را کمکِ یهودیان به بشریت محسوب کنیم، درست همانقدر خنده‌دار است که نظریه تکامل را به مسیحیت نسبت دهیم.

یهودیت نقش نسبتاً کمی در تاریخچه گونه‌بشر بازی کرده است. بمدت قرن‌ها، یهودیت، دینی فروتن از اقلیتی کوچک و آزاردیده بود و به خاطر تاثیر و نفوذ بسیار محدود بر جهان، اهمیت خاصی برای تاریخ بشر نداشت. ولی یهودستیزان معمولاً فکر می‌کنند یهودیان بسیار مهم هستند. آنها تصور می‌کنند، یهودیان کنترل جهان را در دست دارند، یا کنترل نظام بانکی یا دست‌کم، کنترل رسانه‌ها را در چنگ خود دارند، و اینکه آنها برای هر چیزی از گرمایش زمین تا حمله یازده سپتامبر مقصرند. چنین پارانویای ضدیهودی، به اندازه خودبزر‌گ بینی یهودیان، مسخره است.

بهتر است انسان‌ها از میان همه‌ی عقاید، «فروتنی» را جدی‌تر بگیرند و از میان همه اشکال فروتنی، شاید مهمترین‌شان، فروتنی در برابر خداوند باشد. هنگام صحبت کردن با او، همه انسانها به افتادگی مفرط خود اقرار می‌کنند، اما بعد، از نام خدا برای فرمانروایی بر برادران خود استفاده می‌کنند.

نظرات