21 درس (نوزدهم)

خلاصه کتاب: 21 درس برای قرن 21
نوزده: تعلیم و تربیت



هیچکس نمی‌داند نوزادی که امروز به دنیا می‌آید، در سال ۲۰۵۰ به چه مهارت‌های خاصی نیاز خواهد داشت.

درحا‌ل‌حاضر، بیشترِ چیزهایی که کودکان یاد می‌گیرند، در ۲۰۵۰ به درد نخور می‌شوند. هوش‌‌مصنوعی، کنترل همه چیز را در دست خواهد گرفت.

امروزه ما در قرن ۲۱‌ام، در معرض میزان عظیمی از اطلاعات هستیم و ماموران سانسور، حتی سعی نمی‌کنند جلوی آنها را بگیرند و به جای این کار، آنها سرگرم انتشار اطلاعات نادرست یا پرت‌کردن حواس ما با خبرهای بی‌ربط هستند تا ما را پیِ نخود سیاه بفرستند. اخبار متناقض آنقدر زیاد است که نمی‌دانیم کدام را باور کنیم. تمرکزکردن سخت شده و سیاست و علم چنان پیچیده به نظر می‌رسند که بیشتر وسوسه می‌شویم تا به جای آنها، سراغ ویدیوهایی از گربه‌ها، شایعات هنرمندان یا سایت‌های پورن برویم.

در چنین دنیایی، مردم به جای دریافت اطلاعات بیشتر و بیشتر، به توانایی درک این همه اطلاعات و ترکیب آنها برای رسیدن به تصویر وسیعی از جهان نیازمندند.

معلمان در مدارس، باید به آموزش «چهار اصل آموزشی» یعنی «تفکر انتقادی، گفتگو، همکاری و خلاقیت»، بهای بیشتری بدهند و به جای تلمبار‌کردن ذهن کودکان با اطلاعات بیشتر، همت خویش را صرف آموزش «مهارتهای زندگی»، «توانایی کنار‌آمدن با تغییر» و «حفظ تعادل روانی در موقعیت‌های ناشناخته» کنند.

حفظ تعادل روانی، در آینده‌ای که در آن، قدرت به دست الگوریتم‌های هوش‌مصنوعی خواهد افتاد و افراد مجبور به تغییر مکرر شغل، هویت اجتماعی و آموخته‌های قبلی‌شان خواهند شد، اهمیت حیاتی می‌یابد.

اگر می‌خواهید کنترل زندگی شخصی و آینده‌ی خود را تا حدودی حفظ کنید، باید توهماتی مثل اتکا به تکنولوژی و اعتماد به ندای درونی‌تان را کنار بگذارید.

تکنولوژی بد نیست. اگر بدانید از زندگی چه می‌خواهید، تکنولوژی می‌تواند کمک‌تان کند تا آن را به دست آورید. اما اگر نمی‌دانید که از زندگی چه می‌خواهید، تکنولوژی خیلی راحت هدفتان را برایتان تعیین و کنترل زندگی‌تان را در دست می‌گیرد. لابد آن زامبی‌ها را دیده‌اید که با گوشی‌های چسبیده به صورتشان، در خیابان پرسه می‌زنند.

به ندای درونی‌تان نیز اعتماد نکنید. صدایی که درون سرمان می‌شنویم، هرگز قابل اعتماد نیست. زیرا همیشه بازتاب تبلیغات دولتی، شستشوی مغزی ایدئولوژیک و آگهی‌های بازرگانی بوده‌است. هرچه بیوتکنولوژی و فراگیری ماشین بیشتر پیشرفت می‌کند، بهره‌برداری از عمیق‌ترین احساسات و تمایلات مردم، آسان‌تر و پیروی از ندای قلبتان خطرناک‌تر از همیشه می‌شود. وقتی کوکاکولا، آمازون، بایدو یا دولت، می‌دانند چطور ریسمان قلبتان را در دست بگیرند و دکمه‌های مغزتان را فشار بدهند، آیا باز هم قادر خواهید بود فرق بین خودتان و کارشناسان بازاریابی آنها را تمییز دهید؟

برای موفقیت در دنیای جدید، باید به سختی تلاش کنید تا خودتان را بشناسید. آمازون، گوگل و دولت، قبلاً این تلاش را شروع کرده‌اند. پس مجبورید از آنها جلو بزنید.

نظرات