21 درس (هفتم)

خلاصه کتاب: 21 درس برای قرن 21


هفت: ناسیونالیسم



ناسیونالیسم افراطی، راه‌حلی برای سه دشمن مشترک بشریت ندارد: جنگ اتمی، تغییرات اقلیمی و اختلال تکنولوژیکی.

البته اعتقاد به اینکه ملت من یگانه و سزاوار وفاداری من است و اینکه نسبت به اعضای ملتم وظایفی دارم، سبب می‌شود که به دیگران اهمیت بدهم و برایشان ایثار کنم.

اشتباه خطرناکی است که تصور کنیم بدون ناسیونالیسم، همگی در بهشتی لیبرال زندگی خواهیم کرد. بلکه به احتمال زیاد، در یک هرج و مرج قبیله‌ای زندگی خواهیم کرد. کشورهای صلح‌جو، مرفه و لیبرالی مثل سوئد، آلمان و سوئیس نیز همگی از حس قوی ناسیونالیسم برخوردارند. کشورهایی که فاقد وابستگی‌های قوی ملی هستند از جمله افغانستان، سومالی و کنگو، کشورهایی شکست‌خورده‌اند.

مشکل وقتی شروع می‌شود که میهن‌پرستی خوش‌خیم به میهن‌پرستی افراطی تبدیل شود. یعنی به‌جای باور به اینکه ملت من یگانه است، ممکن است این گونه احساس کنم که ملت من از همه‌ی ملت‌های دیگر برتر است و من تمام وفاداری‌ام را به آن بدهکارم و هیچ وظیفه خاصی نسبت به دیگران ندارم. این طرز تفکر، زمین حاصلخیزی برای جنگ‌های خونین است.

یادمان هست که در سال ۱۹۴۵ با اختراع بمب اتم، ناسیونالیسم به خاطر ترس از جنگ اتمی و نابودی کامل، عقب‌نشینی کرد و طی دوران جنگ سرد، دیدگاهی جهانی‌تر را برگزید. جنگ سرد با کمترین خونریزی پایان یافت و یک نظم نوین بین‌المللی و جهانی، دوره‌ای از یک صلح بی‌مانند را پرورش داد. نه تنها جنگ اتمی دفع شد بلکه جنگ‌ها از هر نوع، کاهش یافتند.

خوشبختانه از سال ۱۹۴۵ به طرزی غافلگیرکننده، فقط چند مرز محدود از طریق تجاوز آشکار تغییر داده شده و اغلب کشورها، استفاده از جنگ را به عنوان ابزار استاندارد سیاسی متوقف کرده‌اند. در سال ۲۰۱۶ غیر از سوریه، اکراین و چند منطقه ناآرام دیگر، در مقایسه با چاقی، سوانح اتومبیل یا خودکشی، تعداد کمتری از مردم به دلیل خشونت انسانی جان خود را از دست دادند و همین مسئله می‌تواند بزرگترین دستاورد سیاسی و اخلاقی دوران ما باشد.

ولی بدبختانه حالا چنان به این دستاوردها خو گرفته‌ایم که قدر آن را نمی‌دانیم. به همین دلیل مردم تا حدی به خود اجازه می‌دهند که با آتش بازی کنند. حتی روسیه و آمریکا اخیراً مسابقه تسلیحاتی اتمی جدیدی را شروع کرده‌اند.




ناسیونالیسم افراطی، بجز تشدید خطر جنگ اتمی، چه ره‌آوردی برای بشر دارد؟

با اینحال، متاسفانه حوادث سال‌های اخیر ثابت کرد که ناسیونالیسم هنوز سلطه نیرومندی دارد، حتی برای شهروندان اروپا (برگزیت: رای بریتانیا به خروج از اتحادیه اروپا) و ایالات متحده (رای مردم به دونالد ترامپ)، چه برسد به شهروندان روسیه، هند و چین.

زیرا مردم سراسر جهان، گریزان از قدرت‌های ناشناخته سرمایه‌داری جهانی و ترس از سرنوشت سیستم‌های ملی بهداشت، آموزش و رفاه، بدنبال بازیابی «اعتماد و معنا» در آغوش ملت هستند.

از طرفی، ناسیونالیسم از ارائه راه‌حل برای تغییرات اقلیمی هم ناتوان است.

غفلت از چالش‌های زیست‌محیطی و نشر گازهای گلخانه‌ای در ۲۰ سال آینده، شهر‌ها را به زیر آب خواهد برد و صدها میلیون مهاجر را وادار به جستجوی خانه‌های جدید خواهد کرد ولی علیرغم چنین هشداری، از سال ۲۰۱۸ نشر جهانی گازهای گلخانه‌ای رو به افزایش گذاشته است!

ناسیونالیسم چه راه حلی برای آن دارد به جز بدتر کردن مسئله؟

مثلا ناسیونالیسم روسیه ممکن است از گرمایش زمین، نفع هم ببرد و در نتیجه تلاشی برای حل این مشکل هم نکند. زیرا روسیه خط ساحلی کمی دارد. درنتیجه نگرانی بسیار کمتری نسبت به چین، درباره‌ی بالا‌آمدن سطح آب دارد و در حالیکه بالا رفتن دما می‌تواند یک کشور آفریقایی را به بیابان تبدیل کند، روس‌ها می‌تواند سیبری را به سبدنان تبدیل کنند. بعلاوه وقتی یخ‌ها در شمال آب می‌شوند، مسیر دریایی قطب شمال و تحت سلطه روسیه، می‌تواند جای سنگاپور را بگیرد و به شاهرگ اقتصادی جهان تبدیل شود.

راه‌حل چیست؟

ما به هویت جهانی جدیدی نیاز داریم.

ما زیست‌بوم، اقتصاد و علمی جهانی داریم، اما هنوز هم گرفتار سیاست‌های ملی هستیم
.

تنها راه‌حل واقعی، جهانی‌کردن سیاست است. این به معنای ایجاد یک دولت جهانی نیست. جهانی کردن سیاست به این معناست که نیروهای سیاسی درون کشورها باید به مشکلات و منافع جهانی، اهمیت بسیار بیشتری بدهند.

جهانی‌شدن، کاری بود که صد‌ها سال پیش، ادیان مسیحیت و اسلام می‌کردند و به مسائل جهانی، بیش از مسائل محلی فکر کرده و همیشه به مشکلات بزرگ زندگی، بسیار بیشتر از تقلاهای سیاسی ملت‌ها علاقه‌مند بودند.

ولی آیا ادیان سنتی، هنوز هم قدرت شکل‌دهی جهان را دارند؟

نظرات