انسان خردمند در بیست صفحه (پنج)

خلاصه کتاب: انسان خردمند


یک   دو  سه  چهار - 
پنج  شش  هفت  هشت - 
نه  ده  یازده  دوازده  سیزده - 
چهارده پانزده  شانزده  هفده 
 هجده  نوزده - بیست 

پنج




انقلاب کشاورزی، بزرگترین فریب تاریخ بود.

مقصران اصلی، گندم، برنج و سیب‌زمینی بودند که انسان خردمند را اهلی کردند. با انقلاب کشاورزی، غذای بیشتری در دسترس انسان قرار گرفت ولی غذای بهتری نبود.

اجداد شکارگر خوراک جوی ما، نیازی به پرورش و نگه‌داری گیاهان و حیواناتی که از آنها تغذیه می‌کردند نداشتند. آنها به خاطر تنوع منابع غذایی، هرگز کمبود غذا را حس نمی‌کردند و علاوه بر تنوع غذایی، اوقات فراغت بیشتری هم داشتند.

انقلاب کشاورزی از ۱۰ هزار سال پیش با دستکاری حیوانات و گیاهان توسط انسان شروع شد. او تمام وقت خود را صرف بذرافشانی و مراقبت از آنها در ازاء رسیدن به غذاهایی محدودتر، بدتر و پرزحمت‌تر کرد.

انقلاب کشاورزی انسان‌های بیشتری را سیر کرد و زنده نگه‌داشت ولی کیفیت زندگی‌شان را به نامساعد‌ترین وضع ممکن رساند.

جمعیت انسان خردمند با نقل مکان به روستاهای دائمی و افزایش غذا، رو به ازدیاد گذاشت. سیستم ایمنی نوزادان به خاطر خوردن حلیم غلات به جای شیر مادر، ضعیف‌تر شد و ماندگاه‌های دائمی، کانون بیماری‌های عفونی شدند. منبع غذایی فقط «یک چیز» بود و خشکسالی و دزدان، بزرگترین تهدید برای آن «یک چیز» محسوب می‌شدند.

چرا انسان‌ها با اینکه از کشاورزی نتیجه معکوس می‌گرفتند، دست از آن نکشیدند؟ چون انقلاب کشاورزی در طی چندین نسل تثبیت شده بود و کسی بهشت نیاکان شکارگر خوراک‌جو را به خاطر نمی آورد. از طرفی افزایش جمعیت، تمام پل‌های پشت سر را خراب کرده بود.

زندگی راحت‌تر به محنت بیشتر منجر شد و این آخرین بار نبود. این همان چیزی است که امروز برای ما هم رخ می‌دهد.

چه تعداد از جوانان فارغ‌التحصیل دانشگاه‌ها، در شرکت‌های بسیار فعال، کارهای سخت و پر زحمت را به عهده گرفته و با خود عهد کرده‌اند که سخت کار خواهند کرد تا پول به دست آورند که بتوانند در ۳۵ سالگی از کار کناره بگیرند و به آرزوهای واقعی خود جامه عمل بپوشانند؟ اما به این سن که می رسند، آنچه دارند، وام مسکن کلان است و فرزندانی که به مدرسه می‌روند و خانه‌ای در حومه شهر که داشتن دو اتومبیل را برای خانواده ضروری می‌کند و این احساس که زندگی بدون وجود نوشیدنی خوب و مسافرت لوکس خارج از کشور ارزشی ندارد. آنها قرار است چه کار کنند؟ به گذشته برگردند و به ریشه‌یابی آنچه روی داده است بپردازند؟ نه. تلاش خود را دو برابر خواهند کرد و به بردگی ادامه خواهند داد.

یکی از قوانین سفت و سخت تاریخ این است که «تجمل به ضرورت بدل خواهد شد و بذر الزامات جدیدی را خواهد کاشت.» وقتی کسی به یک کالای تجملی خو بگیرد، آن را حق مسلم خود خواهد دانست و از آن پس، بنای زندگی را بر آن شیوه خواهد گذاشت. در نهایت هم به جایی می‌رسد که دیگر نمی‌تواند بدون آن زندگی کند.

همچنان که امروزه ما، علیرغم استفاده از تجهیزات پیشرفته برای صرفه‌جویی در وقت، زندگی آسوده‌تری نداریم و مملو از تشویش و نگرانی شده‌ایم.

انقلاب کشاورزی یا وابستگی انسان به کشت غلات را هم هیچ‌کس برنامه‌ریزی نکرده بود. یک سلسله تصمیمات بی‌اهمیت، بیشتر با هدف سیر‌کردن چند شکم و دستیابی به کمی امنیت، منجر به این شد که خوراک‌جویان باستان را روز به روز بیشتر وادارد که وقتشان را صرف حمل سطل‌های آب زیر آفتاب سوزان کنند.





نظرات