️ شانزده
سیستم سرمایهداری بر اساس
اعتماد به آینده پدید آمد.
انسانهای امیدوار به آینده، توافق کردند که کالاهای خیالی را که اکنون وجود ندارند، به یکدیگر بفروشند. وقتی همه باور کردند که منابع آینده قطعاً بسیار بیشتر از منابع امروز ما خواهد بود، حاضر شدند وامهای هنگفت طولانیمدت، با بهرهی کم به یکدیگر بدهند.
انسانهای امیدوار به آینده، توافق کردند که کالاهای خیالی را که اکنون وجود ندارند، به یکدیگر بفروشند. وقتی همه باور کردند که منابع آینده قطعاً بسیار بیشتر از منابع امروز ما خواهد بود، حاضر شدند وامهای هنگفت طولانیمدت، با بهرهی کم به یکدیگر بدهند.
آدام اسمیت، این مژده را به همگان داد که
ولع هر کس به کسب سودِ شخصی، باعث افزایش ثروت همه جامعه خواهد شد. یعنی طمع چیز خوبی
است و غنیتر شدن من، به همه سود میرساند نه فقط به خود من. به شرطی که پول و سرمایه
با خِست در گاوصندوقها پنهان نشود و سودِ تولید، دوباره در افزایشِ تولید سرمایهگذاری
شود.
این اصل سرمایهداری در سایه
اعتماد به آینده امکانپذیر گشت و از غولهای تجاری گرفته تا مردم عادی، همه به دنبال
جایی برای سرمایهگذاری مجدد سود در تولید و کسب رشد اقتصادی شدند.
امپراتوریهای غیر اروپایی
مثل امپراتوری نادرشاه در ایران، پول را از راه مالیات و غارت به دست میآوردند و
توجهی به منافع بانکداران و سرمایهگذاران نداشتند. این منابع زایا نبود و بزودی تمام
شد. اما شاهان در اروپا، طرز فکر تجاری را پذیرفتند و با جلب اعتباراتِ سرمایهگذاران،
پول لازم برای تسخیر جهان را به دست آوردند.
مثلاً در اسپانیا ملکه ایزابلا،
راضی به سرمایهگذاری روی اکتشافات کریستوفکلمب شد و درنتیجه با کشف آمریکا، شاهان،
بانکداران و بازرگانان اسپانیایی به ثروتی مافوق تصور دست یافتند. آنها دوباره همان
ثروت را خرج اکتشافات جدید و مستعمرات سودآور کردند.
اروپا در طی دههها چنان در
نظام مالی تکامل یافتهبود که میتوانست با یک آگهی، مقادیر بسیار زیادی اعتبار گردآوری
کند و در اختیار کارآفرینان خصوصی و دولتها قرار دهد.
مثلاً هلند که در سال ۱۵۶۸ سرزمینی باتلاقی، بادگیر و فاقد منابع طبیعی بود و
گوشه کوچکی از امپراتوری ثروتمند اسپانیا را تشکیل میداد، علیه حاکم اسپانیایی خود
شورید و با تکیه بر جذب سرمایهگذاریهای خارجی و جلب اعتماد نظام اعتباری، به سرعت
به یکی از مهمترین بندرهای اروپایی و قطب مالی قاره اروپا بدل شد.
راز موفقیت هلند، اعتبار بود. در حالی که شاه اسپانیا سهلانگارانه داشت اعتبارش را از دست میداد، هلندیها ارتش مزدور استخدام میکردند تا برایشان با اسپانیا بجنگد و خودشان با ناوگانهای عظیم، راهی آبها میشدند. آنها با تسخیر تجارت دریاها، سود کلانی به دست آوردند و با بازپرداخت به موقع قرضهایشان، باز هم اعتبار بیشتری کسب کردند. عامل دوم موفقیتشان پس از اعتبار، نظام قضایی مستقلشان بود که از حقوق فردی و مالکیت خصوصی حمایت میکرد.
پس در واقع این تاجران هلندی بودند
که امپراتوری هلند را بر پا کردند نه دولت هلند.
شاه اسپانیا کماکان تلاش میکرد
تا برای حفظ فتوحات خود از مردم ناراضی مالیاتهای کمرشکن بگیرد درحالی که تاجران هلندی
فتوحاتشان را با وامگرفتن و فروش فزاینده سهام شرکتهایشان تامین میکردند و صاحبان
سهام نیز حق بهرهمندی از سود شرکتها را داشتند. مثل تاجران مشهورترین شرکت سهامی
هلند (VOC) که
با اندونزی وارد جنگ شدند و برای ۱۵۰ سال آنجا را مستعمره کردند.
در اواخر قرن هفدهم، غرور
بیجا و جنگهای قارهای پرخرج، به افول امپراتوری هلند انجامید و بریتانیا وارد عمل
شد تا با تقلید از هلند و با جلب اعتماد نظام مالی و دریافت وامهای کمبهره و تاسیس
شرکتهای سهامی خصوصیِ فعال در بورس لندن، به گسترش امپراتوری خود بپردازد.
در نیمه اول قرن ۱۹ «کمپانی هند شرقی»، شرکتی بریتانیایی بود
که هند را تسخیر و مستعمره کرد و توانست تا یک قرن، تجارت هند را از لندن مدیریت کند.
یکی از فعالیتهای این شرکت، صادرات تریاک به چین بود. وقتی حکومت چین این کار را ممنوع
کرد، بریتانیا به بهانه «آزادی تجارت» و درواقع برای حفظ منافع سهامداران انگلیسی،
با چین وارد جنگ شد و «جنگ تریاک» به نفع بریتانیا تمام شد. البته بریتانیا جنگهای
دیگری نیز در مصر و یونان برای دفاع از منافع سرمایهگذاران لندنی برپا کرد.
آزاد گذاشتن بازار و
عدم کنترل آن توسط شاهان و کشیشان، باعث انحصاریشدن بازار و به بردگیکشاندن کارگران
مقروض میشود شبیه آنچه اروپاییان با تسخیر آمریکا انجام دادند و طمع افسارگسیختهشان
به کسب ثروت از معادن طلا و نقره و کشتزارهای نیشکر و توتون و پنبه، باعث شد به بردهداری
رو بیاورند، درحالیکه دولتها و حکومتها هیچ کنترلی بر تجارت برده اعمال نمیکردند.
نتیجه آن شد که مثل ادیان مسیحیت و نازیسم که میلیونها نفر را از روی نفرت کشتند، سرمایهداری هم میلیونها نفر را در دوران بردهداری از روی بیاعتنایی محض، توأم با حرص و طمع به کشتن داد.
نتیجه آن شد که مثل ادیان مسیحیت و نازیسم که میلیونها نفر را از روی نفرت کشتند، سرمایهداری هم میلیونها نفر را در دوران بردهداری از روی بیاعتنایی محض، توأم با حرص و طمع به کشتن داد.
نظرات
ارسال یک نظر