انسان خردمند در بیست صفحه (نوزده)

خلاصه کتاب: انسان خردمند

یک   دو  سه  چهار - 
پنج  شش  هفت  هشت - 
نه  ده  یازده  دوازده  سیزده - 
چهارده پانزده  شانزده  هفده 



️⁩ نوزده

خوشبختی از درون آغاز می‌شود.

امروزه بالاخره به این نتیجه رسیده‌ایم که کلید خوشبختی در دست سیستم بیوشیمی ماست. پس می‌توانیم وقت خود را با سیاست، ایدئولوژی، اصلاحات اجتماعی و براندازی حکومت‌ها تلف نکنیم و در عوض، فقط بر چیزی تمرکز کنیم که ما را واقعاً خشنود می‌سازد: دستکاری در بیوشیمی‌مان.

بعبارت دیگر، خوشبخت‌بودن برابر است با تجربه‌ی لذت‌های جسمانی، نه بیشتر و نه کمتر.

تنها راه برای اینکه انسان‌ها درجه بالایی از خوشبختی را در زمانی طولانی تجربه کنند، این است که سیستم بیوشیمی خود را دستکاری کنند.

داروی ضد‌افسردگی «فلوکستین»، حکومت‌ها را عوض نمی‌کند اما با بالا بردن سطح ترشح هورمون سروتونین، مردم را از افسردگی می‌رهاند. پول، جایگاه اجتماعی، عمل زیبایی، خانه زیبا، قدرت، نفوذ اجتماعی و ... هیچ یک از این‌ها ما را به خوشبختی نمی‌رساند. خوشبختی پایدار تنها از طریق هورمون‌های سروتونین، دوپامین و اکسی‌توسین به وجود می‌آید.

نظرات دیگری، «خوشبختی» را نوعی احساس درونی می‌دانند. خواه احساس لذت باشد و خواه احساس فایده‌مندی و معناداربودن زندگی.

لیبرالیسم برای احساسات درونیِ افراد، تقدس قائل است و می‌گوید که این احساسِ ماست که تعیین می‌کند چه چیز خوب یا بد است و چه چیزی باید باشد یا نباید باشد.

بودیسم، نظر جالب‌تری دارد. بودیسم احساسات را چون موج اقیانوس‌ها متغیر و زودگذر می‌داند. احساس لذت و احساس غم، هر دو پوچ و گذرا هستند و باید به جستجوی آن‌ها پایان دهیم تا به خوشبختی، آرامش ذهن، شفافیت و رضایت دست یابیم. هرچه به احساس‌های خود بیشتر اهمیت بدهیم، بیشتر به آنها اشتیاق خواهیم داشت و بیشتر رنج می‌بریم.

توصیه‌ی «بودا» برای رسیدن به «خوشبختی» این بود که نه تنها به جستجوی دستاوردهای بیرونی پایان دهیم بلکه از جستجوی احساس‌های درونی خود نیز بپرهیزیم؛ یعنی در کنار ساحل بنشینیم و به موج‌ها کاری نداشته باشیم، تا موج‌ها به میل خود در رفت و آمد باشند. وه که چه آرامشی!


نظرات