️ یازده
در ۲۵۰۰ سال اخیر، اکثر مردم دنیا در امپراتوریها زیستهاند. برپایی و اداره امپراتوریها مستلزم رقص «شمشیرها»، قتلعامهای گسترده و سرکوب وحشیانه بازماندگان بود.
اما این بدین معنی نیست که
امپراتوریها هیچچیزِ باارزشی از خود به جا نمیگذارند.
علاوه بر بینش خیراندیشانه
کلنگر و ادعای حاکمیت بر کل جهان که از کوروش و پارسیان به اسکندر کبیر انتقال یافت
و از او به امپراتور روم، خلیفههای مسلمان، فرمانروایان هندی و نهایتاً به نخست وزیران
شوروی و رؤسای جمهور آمریکا رسید و باعث زیست ملل مختلف زیر یک چتر سیاسی واحد شد،
دستاوردهای چشمگیر فرهنگی بشر مثل آنچه در هند پس از استثمار توسط امپراتوری انگلیس
رخ داد و فرهنگ آنها را با ارزشهای اروپایی مثل ناسیونالیسم، سوسیالیسم و حقوق بشر
عجین کرد، از نتایج عملکرد امپراتوریها و تاثیرشان در روند وحدت بشر بوده است.
مردم جهان به زندگی در امپراتوریها
خو گرفتهاند و اینبار، تاسیس یک امپراتوری واقعاً جهانی قریبالوقوع است. دلیل اینکه
دولتهای ملیِ مستقل از بین خواهند رفت، ظهور مشکلاتی است که اساساً جهانی است نه ملی
و طبعاً راه حلی جهانی هم میطلبد.
هیچ دولتی به تنهایی قادر
نیست مشکل گرمشدن جهان، انباشت گازهای گلخانهای یا سوراخشدن لایه اوزون را حل کند.
تمام ۲۰۰ کشور جهان به سرعت استقلال خود را از دست خواهند داد
چون ناچارند خود را با استانداردهای جهانیِ اقتصاد، محیط زیست و عدالت وفق دهند.
امپراتوری جهانی توسط یک کشور
یا گروه اداره نخواهد شد بلکه بسیار شبیه به امپراتوری روم، توسط هیأتی چندقومی از
نخبگان اداره خواهد شد و فرهنگ مشترک با منافع مشترک به آن انسجام خواهد بخشید.
نظرات
ارسال یک نظر