انسان خردمند در بیست صفحه (سیزده)

خلاصه کتاب: انسان خردمند

یک   دو  سه  چهار - 
پنج  شش  هفت  هشت - 
نه  ده  یازده  دوازده  سیزده - 
چهارده پانزده  شانزده  هفده 



️⁩ سیزده

حرکت تاریخ در مسیر ارتقای خوشبختی انسان نیست.

تاریخ بصورت کاملاً کور و تصادفی، از یک مقطع به مقطع دیگر پیش می‌رود. برای تاریخ، خوشبختی تک‌تک انسان‌ها اهمیتی ندارد.

تاریخ در مسیر خود انتخاب‌هایی می‌کند که ما نمی‌توانیم علت آنها را توضیح دهیم ولی قطعاً می‌دانیم که هیچ خیراندیشی پشت انتخاب‌های تاریخ وجود ندارد، چون تاریخ اساساً اعتنایی به خیر و شر بشر نمی‌کند.

شواهدی در دست نیست که نشان دهد فرهنگ‌هایی که برای انسان مفیدند، موفق به حفظ خود شده‌اند. حتی دلیلی در دست نداریم که نشان دهد مسیحیت انتخاب بهتری از دین مانوی بوده یا اینکه امپراتوری عرب از امپراتوری ساسانی سودمند‌تر بوده باشد.

فرهنگ‌ها مثل انگل‌های ذهنی هستند که بر حسب تصادف بروز می‌کنند و سپس از تمام کسانی که به آنها آلوده شده‌اند بهره‌برداری می‌کنند. یک باور فرهنگی مثل اعتقاد به ملکوت مسیح بر فراز ابرها یا بهشت کمونیستی در زمین، می‌تواند انسان را وادارد تا زندگی‌اش را به ترویج آن باور اختصاص دهد، حتی به بهای مرگ خودش.

پس چرا باید تاریخ بخوانیم؟

تاریخ برخلاف فیزیک یا اقتصاد، وسیله پیش‌بینی درست حوادث نیست. تاریخ را نه به این دلیل که بتوانیم آینده را پیش‌بینی کنیم، بلکه برای این می‌خوانیم که افق دیدمان را گسترش دهیم و درک کنیم که وضعیت کنونی‌ ما نه طبیعی است و نه اجتناب‌ناپذیر و درنتیجه، امکانات بسیار بیشتری از آنچه تصور می‌کنیم در برابر خود داریم.

حدود سال ۱۵۰۰ میلادی، تاریخ، مهمترین انتخاب خود را کرد و سرنوشت کره زمین را رقم زد و آن «انقلاب علمی» بود.

چرا از بین این‌همه جا، انقلاب علمی از اروپا آغاز شد و نه از چین یا هند؟ چرا در نیمه‌ی هزاره دوم میلادی آغاز شد و نه دو قرن قبل یا سه قرن بعد؟ معلوم نیست.

مهم این است که بتوانیم تصور کنیم تاریخ بدون انقلاب علمی، بدون مسیحیت، بدون امپراتوری روم یا بدون سکه طلا هم می‌توانست به پیش برود.



نظرات