⭕️خلاصهکتاب: هویت( فرانسیس فوکویاما(
⭕️پنج( فصل ۹ و ۱۰): انسان نامرئی
خیلی از چیزهایی که
به عنوان انگیزهی اقتصادی ناشی از نیازها و خواستههای مادی میپنداریم، در واقع تمایلی
برای بازشناسیِ شأن و یا مقام فرد است.
مثلاً برای فمینیستها،
محرک اصلیِ انگیزهی حقوق برابر با مردان، به هیچوجه اقتصادی نیست. میزان دستمزدی
که شرکت به زنها میدهد، آنقدرها اهمیت ندارد. اینکه یک زن ۱۰٪ کمتر از همتایانِ مرد خود دستمزد بگیرد، به هیچوجه
به معنای محرومیت اقتصادی وی نیست. این احساس خشم در زنان، بخاطر بیعدالتی است. چون
درآمد، نشانهای از شأن و کرامت است. شرکت، با دادنِ دستمزدی کمتر، به زن میگوید که
ارزش وی کمتر از یک مرد است و او بخاطر زنبودن، هرگز به «عنوان شغلی» که طلب میکند،
نخواهد رسید.
دردِ فقر نیز اغلب به
صورت کمبود شأن احساس میشود. فقرا از نبود کالاهای اساسی رنج نمیبرند. آنها برای
دلیل دیگری به دنبال ثروت هستند: نیاز به دیدهشدن.
انسان فقیر از فقرِ
خود شرم دارد. احساس میکند که از مرکز توجه دیگران خارج شده یا اگر هم به او توجهی
میشود، عاری از هرگونه احساس دوستی و همراه با احساس محنت و تنگدستی است. «نامرئیشدن»
است که وی را آزار میدهد. از این به بعد، وقتی به یک فرد بیخانمان پول میدهید، به
این موضوع توجه کنید. شما از برقراری ارتباط چشمی با وی پرهیز دارید. پول مورد نیازش
را به او میدهید ولی شأن انسانی او را تایید نمیکنید.
ارتباط درآمد با شأن،
نشان میدهد که چرا مسالهای مانند «درآمد پایهی همگانی»،
بعنوان راهحلی برای بیکاری ناشی از ماشینیشدن، آرامش اجتماعی را به ارمغان نمیآورد
و مردم را خوشحال نمیکند. داشتن شغل، صرفاً برای داشتن درآمد نیست. بلکه باعث بازشناسی
شأن فرد به وسیله دیگر افراد جامعه میشود. کسی که در ازای انجام هیچ کاری، پول میگیرد،
چیزی برای افتخارکردن و دریافت احترام ندارد.
رابطهی میان ثروت و
مقام هم جالب است. من ماشین تسلا میخواهم نه بخاطر نگرانی از گرمای جهانی، بلکه به
این دلیل که گرانقیمت و مد روز است و همچنین برایاینکه همسایهی بیچارهی من، «همچنان»
پشت یک BMW مینشیند!
احساس خوشبختی، در بیشتر
موارد به بالاتربودنِ مقام ما نسبت به مقام اطرافیانمان بستگی دارد. این جاهطلبی
در انسان، ریشهی زیستشناسی دارد. رسیدن به مقام ارشدیت، سطح هورمون سروتونین را در
مغز بالا میبرد که موجب احساس خوشبختی و عزتنفس در فرد میگردد.
به همین دلیل است که
افراد طبقهی متوسط در جامعه، احساس میکنند که جایگاه اقتصادیشان، آنها را مستحق
احترام میسازد. آنها به خود افتخار میکنند چون در مشاغلی مفید برای جامعه مشغولند
و مالیات میپردازند.
انقلاب فرانسه نیز به
وسیلهی روستاییان فقیر آغاز نشد. بلکه توسط طبقهی متوسطی آغاز شد که چشمانداز اقتصادی
و سیاسی خود را در حال نزول میدیدند. تهدید جایگاه طبقهی متوسط، میتواند ظهور ملیگرایی
پوپولیستی را در بسیاری از نقاط جهان در دهه دوم قرن ۲۱ توجیه کند. به عقیدهی طبقه متوسط، تلاشِ بسیار، بایستی احترام به همراه آورد
اما این شأن و احترام، نه تنها بازشناسی نمیشود، حتی محکوم هم میشود. انگار که مردم
طبقهی متوسط نامریی شدهاند و در مقابل، آنهایی که بر طبق قوانین، بازی نمیکنند،
مزایای اضافی هم دریافت میکنند!
یکی از محرکهای بزرگ
ملیگراییِ نوینِ آمریکایی که «ترامپ» را به کاخ سفید فرستاد و بریتانیا را از اتحادیهی
اروپا خارج کرد، همین مفهوم «نامرئیشدگی» بود. شهروندان رنجیدهخاطر که نگران ازدستدادن
موقعیت خود در طبقهی متوسط بودند، انگشت اتهام را به سوی برگزیدگانی که برای آنها
نامرئی به حساب میآمدند گرفتند. اما همچنین انگشتشان را به سمت افراد ضعیف جامعه(خارجیها،
مهاجران، اقلیتها،...) نیز گرفتند. همانهایی که به نظرشان، شایستگی نداشته و ناعادلانه
مورد حمایت قرار میگیرند.
اینجاست که ادعاهای
گروههای مذهبی یا ملیگرا برای توده مردم، خوشآیندتر از وعدههای احزاب چپ بنظر میرسند:
ملیگرایان میگوید:
شما همیشه عضو اصلی ملت بزرگ ما بودهاید. اما خارجیها، مهاجران و هموطنانِ برگزیدهی
خود شما، همواره سعی کردهاند شما را پایین نگه دارند و شما در سرزمین خودتان، مورد
احترام واقع نشوید. بطور مشابه، یک مذهبی متعصب هم تفسیر یکسانی ارائه میدهد: شما
عضو جامعهی بزرگی از خداباوران هستید که توسط خداناباوران مورد اغماض قرار گرفتهاید.
شاید برای همشهریتان، نامرئی شده باشید ولی برای خداوند، نامرئی نیستید.
به همین دلیل، مسالهی
مهاجرت در بسیاری از کشورهای جهان به یک مسالهی دردناک تبدیل شده است. در حال حاضر،
مشکلِ چپها اینست که آنها بجای بازشناسی کرامت همگانی و برابر، فقط بر روی گروههای
کوچکترِ به حاشیهراندهشده، متمرکز گشتهاند.
...............................................................................................
دسترسی سریع به تمام فصول خلاصه کتاب «هویت»:
◾️دو- کرامت (خلاصهی فصلهای ۱-۲-۳-۴-۵(
◾️سه- ملیگرایی و مذهب (خلاصهی فصلهای ۶-۷(
◾️چهار- آدرس اشتباه (خلاصهی فصل ۸(
◾️پنج- انسان نامرئی (خلاصهی فصل ۹- ۱۰(
◾️شش- از هویت تا هویتها (خلاصهی فصل ۱۱(
◾️هفت- ما مردم (خلاصهی فصل ۱۲(
◾️هشت- روایتهایی از وحدتگرایی ( خلاصهی فصل ۱۳(
️
نظرات
ارسال یک نظر