هویت. 3: ملی‌گرایی و مذهب

 


⭕️خلاصه‌کتاب: هویت( فرانسیس فوکویاما)

⭕️سه( فصول ۶ و ۷): ملی‌گرایی و مذهب

 

 

انقلاب فرانسه، آغاز دو جریان «سیاست هویتی» بود: یکی خواستار بازشناسی شأن افراد و دیگری خواستار بازشناسی شأن گروه‌ها.

 

یک راه منجر به بازشناسی کرامت و حقوق فردی شد و به ایجاد جوامع لیبرال و حقوق شهروندی انجامید. دیگری به اثبات هویت‌ جمعی پرداخت و به ملی‌گرایی(ناسیونالیسم) و اسلام‌گرایی منتهی شد. ظهور همزمان این دوگانگی، پیچیدگیِ میل به بازشناسی کرامت را بیشتر کرد.

 

مثلاً در بهار عربی، میلیون‌ها شهروند عرب در سراسر خاورمیانه توانستند با آن دستفروش تونسی که به خاطر ظلم و تحقیری که بر او رفته بود و خودسوزی کرد، همدردی کنند. اما با اینحال، همه‌ی آنها نمی‌خواستند در جامعه‌ای زندگی کنند که حقوق همه‌ی شهروندان، بدون توجه به مذهب‌شان، برابر شناخته شود.

 

به طور مشابه در انقلاب اوکراین که لیبرال‌های متمایل به غرب، می‌خواستند اوکراین به اتحادیه‌ی اروپا بپیوندد و به یک کشور اروپایی تبدیل شود، در نهایت با ملی‌گرایانی دست‌به‌دست شدند که به دنبال حفاظت از کرامت منحصربه‌فرد فرهنگی اوکراین بودند. نه یک اوکراین باز و لیبرال.

 

فرد در جوامع روستایی از خود نمی‌پرسد که «من کیستم؟» چون قبلاً افراد پیرامونش این سوال را برایش پاسخ داده‌اند. ولی آزادی‌ها و حق انتخاب‌های فراوانی که در شهر وجود دارد، فرد را به سرگردانیِ اینکه واقعاً کیست و دوست دارد چه کسی باشد، مبتلا می‌کند. مساله‌ی هویت که هرگز در روستا مشکل‌ساز نبود، اکنون دیگر به یکی مسئله محوری بدل می‌شود.

 

تجربه‌ی گذار از جامعه‌ی روستا به شهر که برای مردم اروپا در قرن ۱۹ رخ داد، اکنون در جوامعی مانند چین و ویتنام که به سرعت در حال صنعتی‌شدن هستند در حال وقوع است. این تجربه‌ی روانی، منجر به ایدئولوژی ملی‌گرایی می‌شود که یک نوستالژی و احساس غربت شدید برای گذشته‌ای موهوم است که در آن گذشته‌ی روستایی و ساده، پریشانی‌های یک جامعه‌ی مدرن کثرت‌گرا وجود ندارد. ملی‌گرایی، شکلی جدید و احساسی از هویت بود که برپایه‌ی فرهنگ و زبان مشترک ایجاد شد.

 

ملی‌گرایی در اروپا پاسخی به این سردرگمیِ هویتی داد: شما آلمانیِ مغرور، وارث یک فرهنگ قدیمی هستید و زبان مشترک‌تان، شما را به میلیون‌ها نفر دیگر از مردم آلمان در سراسر اروپای مرکزی و شرقی پیوند داده است. شما صاحب شأنی هستید که بیگانگان پلید به آن بی‌حرمتی کرده‌اند.

 

ملی‌گرایی و اسلام‌گرایی‌(اسلام سیاسی)، دو روی یک سکه‌اند چون هر دو بدنبال بازشناسی کرامتِ پنهان یا سرکوب‌شده‌ی یک «گروه» هستند و هر دو پدیده در شرایط مشابه یعنی سردرگمیِ ناشی از مدرنیزاسیون اقتصادی و اجتماعی به وجود می‌آیند.

 

هم ملی‌گرایی و هم اسلام‌گرایی، ریشه در مدرنیزاسیون دارند. هر دو در مرحله‌ی گذار اجتماعی از جوامع سنتی کشاورزی به جامعه‌ی مدرنی که به دنیای گسترده‌تر و متنوع‌تر متصل است، در صحنه‌ی جهانی ظاهر شدند. گذار از روستا به شهر در خاورمیانه‌ی معاصر، بادیه‌نشین‌ها را روانه‌ی شهرهایی نظیر قاهره، عمان و الجزیره کرد و مهاجرت مسلمانان به اروپا برای رسیدن به زندگی بهتر، با اقامت در شهرهایی مثل «مارسی» یا «روتردام» کلید خورد.

 

مواجهه با فرهنگی بیگانه، چه به خاطر مهاجرت و چه به خاطر تماشای تلویزیون‌های ماهواره‌ای توسط مسلمانان در روستاها رخ داد. در خاورمیانه‌ی امروزی، بسیاری از مسلمانان سردرگمیِ هویتی خود را احساس می‌کنند و به عنوان پاسخی برای سوال «من کیستم؟» به دین روی آورده‌اند. این تغییر، ممکن است به شکل بی‌ضررِ پوشیدنِ حجاب در سرِ کار یا بورکینی در ساحل باشد ولی برای برخی، به شکلی خشن و خطرناک در قالب فعالیت‌های سیاسی و تروریستی نمود پیدا کند که دیگر با صلح بین‌المللی سازگار نیست.

 

مساله‌ی هویت به ویژه برای مسلمانان جوان نسل دوم که در جوامع مهاجر اروپای غربی بزرگ می‌شوند بسیار حاد است. آنها همانند بسیاری از کودکان مهاجر، مشتاقند تا خودشان را از شیوه‌های قدیمی زندگی خانواده‌شان دور کنند اما به آسانی با محیط جدید اروپایی خود همرنگ نمی‌شوند: نرخ بیکاری جوانان به ویژه برای مسلمانان، بیش از ۳۰ درصد است. و در بسیاری از کشورهای اروپایی بین قومیت و عضویت در جامعه فرهنگی غالب، تضادهایی وجود دارد.

 

تحت چنین شرایطی، سردرگمی هویتی، حاد می‌شود. امروزه برای برخی مسلمانان، پاسخ به این سردرگمی، عضویت در یک گروه مذهبی یا یک حزب سیاسی مثل اخوان المسلمین مصر یا حزب عدالت‌و‌توسعه‌ی ترکیه یا النهضه تونس است.

 

چون همانند ملی‌گرایی، اسلام‌گرایی هم پاسخی برای این سردرگمی دارد: شما بخشی از یک جامعه‌ی سربلند و کهن هستید. دنیای بیرونی به عنوان یک مسلمان به شما احترام نمی‌گذارد. ما راهی برای برقراری ارتباط با برادران و خواهران واقعی‌تان به شما ارائه می‌دهیم. این راه شما را عضو جامعه‌ی بزرگ مومنانی خواهد کرد که در سراسر جهان پراکنده شده‌اند.

 

همین احساس افتخار به هویت فردی سبب شده است که تعداد زیادی از زنان مسلمان جوان در مصر، ترکیه، اردن و دیگر کشورهای خاورمیانه، «شروع» به گذاشتن حجاب و روسری کرده‌اند. برخی حتی اشکال محدودکننده‌تری از لباس زنانه مانند حجاب کاملِ چهره یا روبنده برای خود برگزیده‌اند. بسیاری از این زنان مسلمانان، مؤمن هستند اما برخی دیگر اصلاً مذهبی نیستند! به نوعی حجاب برای آنها، نشانه‌ی هویت است و نشانگر این است که آنها به فرهنگ خود افتخار می‌کنند و از شناخته‌شدن به عنوان یک مسلمان، هراسی ندارند.

 

ملی‌گراییِ سیاسی به ظهور هیتلر انجامید. نسخه‌ی افراطی از مذهبِ سیاسی نیز کسانی مثل بن‌لادن را بوجود آورد.

 

نسل دوم مسلمانان اروپایی، در جوانی متمایل به غرب شده بودند، الکل می‌نوشیدند، ماری‌جوانا می‌کشیدند، با دختران قرار می‌گذاشتند و ورزش تماشا می‌کردند. ولی وقتی بسیاری از آنها موفق به پیداکردن شغل‌های معمولی نیز نشدند، شروع به بِزه و درگیری با پلیس کردند. آنها حاشیه‌نشینان اجتماع خود بودند، بدون هیچ سابقه‌ای از خداترسی یا علاقه‌ی وافر به مذهب. تا اینکه ناگهان با تماشای ویدیوهای پیشوایان افراطی، «تولد دوباره» یافتند. یا به وسیله‌ی مبلغان مذهبی در زندان، به آن مذهب افراطی روی آوردند. وقتی با ریشی بلند و کلاشینکفی بر پشت در سوریه پا به عرصه گذاشتند یا بر علیه اروپاییان، دست به حمله‌ی مرگبار زدند، خانواده‌هایشان همگی از این تحول ابراز شگفتی کردند و از درک آن عاجز بودند.

 

اینها کسانی بودند که به مشکل حاد هویتی دچار شده بودند. نسل دوم مسلمانان اروپایی، بین دو فرهنگ گرفتار می‌آیند: فرهنگ والدینشان (که خودشان، آن را پس می‌زنند) و فرهنگ کشوری که در آن زندگی می‌کنند( که آنها را به طور کامل نمی‌پذیرد). در مقابل، اسلام رادیکالی به آنها اجتماع، مقبولیت و شأن پیشنهاد می‌دهد. بعبارت دیگر، نیاز به هویت مشخص، معنا و احساس غرور است که آنها را به سوی افراطیون کشانده است.

 

هر دو ایدئولوژی ملی‌گرایی و اسلام‌گرایی توضیح می‌دهند که چرا مردم، احساس تنهایی و سردرگمی می‌کنند. هر دو حول مبحث «قربانی‌بودن» می‌چرخند و مقصر شرایط ناخوشایند یک فرد را در گروه‌های خارجی می‌جویند. هر دوی آنها خواستار بازشناسی کرامت به صورت محدود هستند. بدین معنا که این شأن نباید برای همه‌ی انسان‌ها باشد، بلکه باید تنها متعلق به اعضای این گروه خاص ملی یا مذهبی باشد.


...............................................................................................

دسترسی سریع به تمام فصول خلاصه کتاب «هویت»:

◾️یک- پیش‌گفتار

◾️دو- کرامت (خلاصه‌ی فصل‌های ۱-۲-۳-۴-۵(

◾️سه- ملی‌گرایی و مذهب (خلاصه‌ی فصل‌های ۶-۷

◾️چهار- آدرس اشتباه (خلاصه‌ی فصل‌ ۸(

◾️پنج- انسان نامرئی (خلاصه‌ی فصل ۹- ۱۰(

◾️شش- از هویت تا هویت‌ها (خلاصه‌ی فصل ۱۱(

◾️هفت- ما مردم (خلاصه‌ی فصل ۱۲(

◾️هشت- روایت‌هایی از وحدت‌گرایی ( خلاصه‌ی فصل ۱۳(

◾️نه- چه باید کرد؟ (خلاصه‌ی فصل ۱۴

نظرات