فصل هشتم
واقعیت آنست که جهان، بسیار
پیچیده است و ایدههای ساده قادر به حل مسایل پیچیده نیستند. نگرشچندبعدی به رویدادهای
جهان ما را به واقعیت، نزدیکتر میکند.
مثلا در کشور کومونیستی «کوبا»،
یک دولت مرکزی، عهدهدارِ حلِ همهی مشکلات مردم شده است ولی حاصلی جز ناکارآمدی، فقر
و نبودِ آزادی در پی نداشته است. احتمالاً نگرش تکبعدیِ ما دوست دارد سریع نتیجه بگیرد
که نباید دولتها اجازه داشته باشند تا برای جوامع، برنامهریزی کنند و دخالت دولت،
ریشهی همهی مشکلات جامعه است!
ولی در نگرش چندبعدی، متوجه
میشویم که یک کشور بدون یک «دولت» نمیتواند دوام بیاورد. اما دولت هم نمیتواند همه
مشکلات را حل کند. یعنی بخش عمومی و بخش خصوصی هیچکدام به تنهایی کارساز نیستند.
مثال بعدی، سیستم بهداشتی
درمانی ایالات متحده با سطح زندگی ۴ و رویکرد بازار آزاد است. در این سیستم،
بیماران ثروتمند و صاحب بیمه، با مراجعهی بیشتر از حد نیازشان به پزشک، هزینهتراشی
میکنند، در حالی که بیماران فقیر حتی استطاعت مالی برای درمانهای ساده و ارزان قیمت
را هم ندارند و در سنین پایینتری میمیرند. با مشاهدهی این سطحِ پایینِ امید به زندگی
در آمریکا، نگرش تکبعدیِ ما نتیجه میگیرد که راهحل همهی مشکلات، فقط از بینبردنِ
نابرابری است! ولی تاریخ ثابت کرده است که ایدههای ساده، فاجعه به بار آوردهاند.
جهان پیچیده است. مشکلاتش
نیز پیچیدهاند و باید مورد به مورد بررسی و رفع شوند. «یک» ابزار، برای حل همهی مسائل
به درد نمیخورد.
مثال دیگر، اعتقاد به ایدهی
لیبرالدموکراسی به عنوان بهترین شیوهی ادارهی یک کشور است. ممکن است نگرش تکبعدی
ما، لیبرالدموکراسی را پیشنیاز همهی چیزهای خوب مثل صلح، توسعه اجتماعی، پیشرفتهای
بهداشتی و رشد اقتصادی بداند.
ولی در نگرش چندبعدی، شواهد
چیز دیگری میگویند: بسیاری از کشورهایی که اقتصادهای قوی و توسعه اجتماعی را ساختهاند،
دموکراتیک نیستند! «کرهجنوبی» سریعتر از هر کشور دیگری از سطح ۱ به سطح ۳
حرکت کرده است. درحالیکه هیچ
منابع نفتی پیدا نکرده و تماممدت به عنوان یک دیکتاتوری نظامی عمل کرده است. تازه
از ۱۰ کشوری که در سال ۲۰۱۶ سریعترین رشدهای اقتصادی را تجربه کردهاند، ۹ کشور در سطوح پایین دموکراسی بودهاند.
متخصصان و فعالان اجتماعی،
حرفهایها، پزشکان و صاحبان ایدئولوژی، بزرگترین قربانیان غریزه نگرش تکبعدی هستند.
آنها یک چکش دارند و همه مسائل را مثل یک میخ میبینند. آنها به همه مسائل از دریچه
تخصص یا طرز فکرِ واحدِ خودشان نگاه میکنند. به همین خاطر فروتن نیستند. افکار مخالف
را قبول نمیکنند و به محدودیتهای رشته خود آگاه نیستند.
یک ایدئولوگ با تمرکز متعصبانه
بر یک ایدهی واحد مثل بازار آزاد یا برابریِ طبقات اجتماعی، با حل یک مساله از جامعه،
به مسائل بیشمار دیگری دامن میزند.
برای درک جهان و توسعهی جهانبینیتان،
به رسانهها اعتماد نکنید. بیاموزید که به مسائل از زوایای مختلف نگاه کنید. جهانِ
پیچیده نیازمند ایدهها و راهحلهای پیچیده و چندبعدی است.
.............................................
اسلایدهای خلاصه کتاب: واقعیت
نظرات
ارسال یک نظر