فصل دهم
غریزه فوریت: انسان در مواجهه با خطری آنی، عکسالعملی سریع از خود نشان میدهد.
واقعیت آنست که «امروزه» تقریباً
هیچوقت هیچ فوریتی وجود ندارد و تقریباً هیچوقت مجبور به عکسالعمل فوری و انتخاب
سریع بین «این» یا «آن» نیستیم.
این غریزه باعث اضطراب ما
میشود و کنترل اوضاع را برای ما سخت میکند. جلوی تفکر تحلیلی و انتقادی ما را میگیرد
و فریبمان میدهد تا به سرعت تصمیم بگیریم.
کسانی که غریزهی فوریتِ ما
را تحریک میکنند، در واقع دارند ما را بدون آنکه به همهی جوانب کار فکر کرده باشیم،
به سمت اقدامی جدی و عاجل هُل میدهند.
وقتی مردم به من میگویند
همینالان باید عکسالعمل نشان دهیم، دچار تردید میشوم. چون در بسیاری از موارد فقط
تلاش میکنند جلوی درست فکرکردن من را بگیرند.
۳۵ سال قبل که تنها پزشکِ
یک جمعیت چندصدهزار نفری در «ناکالا» بودم، در اولین برخورد با یک
بیماریِ جدید که مردم را فلج و بلافاصله کور میکرد، غریزهی فوریت، ترس و نگاه تکبُعدی
بر من غلبه کرد و باعث شد از شهردار بخواهم که توسط ارتش، جادهها را ببندد و جلوی
رفت و آمد اتوبوسها را بگیرد تا از شیوع بیماری جلوگیری شود. غافل از اینکه تعداد
بیست زن با کودکانشان که برای فروش محصولات خود باید به بازار میرفتند، ناچار شدند
سوار قایق ماهیگیران شوند ولی همگی غرق شدند.
عکسالعمل فوریِ من، باعث
شد که چند ثانیه به عواقب بستن جاده فکر نکنم و چنان فاجعهای را به بار آورم. چندین
روز مطالعه مشخص کرد که عامل بیماری یک مسمومیت غیرمُسری بوده است.
ایجاد ترس و مبالغه در بیان
مشکلات، اوضاع را خرابتر میکند. انتخاب بدترین سناریوی احتمالی و بزرگنمایی آن که
اغلب برخلاف دادههای علمی نیز هست، نه تنها مردم را از واقعیت دور میکند و ممکن است
آنها را به اقدامات مخربِ ناخواسته سوق دهد، از آنجاییکه در عمل نیز اتفاق نمیافتد،
اعتبار گوینده را زیر سوال خواهد برد.
هشدارهای دائم، ما را در برابر
یک فوریت واقعی، بیحس میکند. فعالانی (Activists) که مسائل را ضروریتر از آنچه هست نشان
میدهند و از ما میخواهند که واکنش سریع نشان دهیم، مثل «چوپان دروغگو» هستند و یادمان
هست که آن داستان چگونه تمام میشود: انبوهی از گوسفندان مُرده!
وقتی پیشبینی آبوهوا بندرت
در یک هفتهی آینده، دقیق از آب در میآید یا پیشبینیِ رشد اقتصادی یک کشور و نرخهای
بیکاری بسیار دشوار است، ایجاد ترس زیاد از تغییرات قطعیِ آبوهوا در آینده و تلقین
احساس فوریت در مردم، آنهم با بیان بدترین تخمینهای دراماتیک و بدترین سناریوهای ممکن،
به دور از واقعبینی و عاملِ سلب اعتماد است.
به جای آن، بیان یک پیشبینی
متوسط با طیفی از احتمالات جایگزین از بهترین تا بدترین حالت، کار هوشمندانهتری است.
فعالان محیط زیستی گمان میکنند
دعوت به ترس و فوریت با ادعاهای اغراقآمیز و بیاساس، کار موجهی است. چون تنها راهِ
وادارکردن مردم به «عمل» برای جلوگیری از خطرات آینده است. ولی از این واقعیت غافلاند
که درخواست کمک، هنگام عدم نیاز و دفعات بسیار زیاد، اعتبار دانشمندان آبوهوا و تمام
اقداماتشان را زیر سوال میبرد (چوپان دروغگو) و ما بدون اعتماد، بازندهایم.
نکتهی دیگر آنکه افرادی که
تلاش میکنند مشکلی را حل کنند، معمولاً همان کسانی هستند که کمکهزینههای بیشتری
میخواهند. اینها نباید پیشرفتِ کار را اندازهگیری کنند. چون ممکن است برای دریافت
کمک و حمایت بیشتر، با ایجاد حس فوریت و ترس، آمار و ارقام واقعاً گمراهکنندهای ارائه
دهند.
حتی در مورد ۵ خطر جهانی که باید نگرانشان باشیم (بیماریهای مسری،
فروپاشی مالی، جنگ جهانی سوم، تغییرات آبوهوایی و فقر شدید) نیز نباید دست به اقدام
سریع و ضربتی زد. بلکه این مسایل بایستی با قدمهای کوچک و ارزیابی دائمی حل شوند.
زمانی که غریزهی فوریتتان
تحریک میشود، سایر غرایز هم بیدار میشوند و دقت تحلیل شما را از بین میبرند. تنها
راه حل، آنست که نفسی تازه کنید و تقاضا کنید زمان و اطلاعات بیشتری در اختیارتان بگذارند
تا با خونسردی، به اندازهگیری دادههای دقیق و مرتبط با آن مسألهی فوری بپردازید.
همیشه با خونسردی و آرامش،
واکنش نشان دهید چون فوریتها بسیار نادرند. اثرات جانبی تصمیمات احتمالیتان را پرسوجو
کنید و فقط به پیشگوییهایی گوش دهید که طیف کاملی از سناریوها را دارند.
اقدام گامبهگام و سپس ارزیابی
اثر هر گامی که برمیدارید، شاید کمتر دراماتیک باشد ولی موثرتر است.
...................................................
نظرات
ارسال یک نظر