پس از رسیدن به یک نقطهی
معین، شکستنِ رکورد ورزشکاران، غیرممکن میشود. چون سطح عملکرد انسان محدود است. ما
هرچقدر هم که در رشتهی خودمان ماهرتر شویم، همیشه تعداد افراد زیادی را در کنارمان
خواهیم داشت که دقیقا مثل ما هستند. آنها قبل از ما به این رتبه رسیدهاند و مثل خودِ
ما، پُرانگیزه و سختکوش بودهاند.
عملکرد نمیتواند از مرز مشخصی
فراتر برود. به همینخاطر، وقتی داوران میخواهند بین همهی افرادی که برترین عملکرد
را دارند، یکی را به عنوان نفر فوق برتر انتخاب کنند، نمیتوانند درست تشخیص دهند.
ما برای سنجش عملکردها در بسیاری از حوزههای انسانی، ابزار مناسبی در دسترس نداریم:
در رقابتهای ویولن، در اهدای جوایز ادبی، در انتخاب پزشکِ سال یا بهترین اثر هنری
یا انتخاب بهترین شراب. بنابراین نتایج کاملاً تصادفی و برندگان عمدتاً شانسی انتخاب
میشوند!
وقتی همهی متقاضیان عالی
هستند، مشخصات ریزی مثل رنگ جوراب، یک خالکوبی روی دست، گرفتن ژست خاصی هنگام نواختن
پیانو، یک عینک جالب یا خندههای بامزه، میتواند شما را در ذهن داوران، ماندگار کند
و آنها را از سردرگمی درآورد تا شما را انتخاب کنند!
مسخره است، نه؟
حتی کسانی که برای مصاحبهی
استخدامی، جزو نفرات پایانی باشند یا نوبت مصاحبهشان به روزهای پایانی بیافتد، و البته
مرد باشند، شانس انتخابشان بسیار بالا میرود. مثلاً در مسابقات موسیقی، هرچقدر یک
خواننده دیرتر اجرا کند، شانس بیشتری دارد که جایزه را به خانه ببرد. در جلسات FDA، تاییدیهی دستگاههای پزشکی
توسط آنهایی تعیین میشود که ابتدا فرصت حرفزدن به آنها داده میشود!
برای اجتناب از این قضاوتهای
ناقص، شاید عادلانهترین کار این باشد که ۱۰ رقابتکنندهی
برتر را انتخاب کرده، اعلام کنیم که انتخابِ بهترین از میان آنها واقعا دشوار است و
به همهشان جایزه بدهیم. در غیراینصورت، از داوران کاری را میخواهیم که غیرممکن است.
پس برای موفقیت در هر زمینهای
باید یادتان باشد که رقبای شما دقیقاً مثل خودتان هستند، آماده، ماهر و علاقمند. و
چون در نهایت بین برترینها، گزینش به صورت شانسی رخ خواهد داد، اگر میخواهید برنده
باشید، باید در رقابتهای بسیاری شرکت کنید، رزومههای بسیار زیادی را به شرکتهای
مختلف بفرستید و هنر خود را برای مخاطبان زیادی اجرا کنید. اگر در رقابتهای زیادی
شرکت کنید، احتمال بیشتری وجود دارد تا بالاخره در یکی از آنها بتوانید خودتان را نشان
دهید.
خبر خوب اینست که وقتی یک
بار برنده شوید، در آینده، پشت سر هم برنده خواهید شد. موفقیت خودش را بازتولید میکند
و برندهشدن، ادامهدار خواهد بود.
موفقیت، موفقیت میآورد و
بدینسان، سوپراستارها متولد میشوند. اگر عملکردی حتی کمی بهتر از رقیبان خود داشته
باشید، پاداش شما، براحتی صدها یا حتی هزاران برابر بزرگتر خواهد شد. کیفیت کار سوپراستارها
با میزان موفقیتی که به دست میآورند متناسب نیست. کتاب یک نویسندهی سوپراستار، ۱۰ برابر بیشتر از کتاب یک نویسندهی رتبه دوم، فروش میرود.
در حالیکه کیفیت آن ۱۰ برابر بهتر نیست.
از آنجاییکه مردم همیشه بین
ممتاز و خوب، ممتاز را انتخاب میکنند، در یک چشمبهمزدن، بازار به سوی افرادی که
تصور میشود ممتازند میچرخد و بقیه فراموش میشوند. سوپراستارها استثنایی و دستنیافتنی
تلقی میشوند و دیدنشان از نزدیک شبیه یک معجزه برای ماست. اگر در برابر سوپراستارها
رقابت کنید، شما را سرکوب میکنند اما اگر با آنها همکاری کنید، شاید باعث پیشرفت شما
شوند.
شاید تنها راه خلاصشدن از
سایهی سوپراستارها، آن باشد که درک کنیم آنها نیز افرادی معمولیاند. آنها بالادست
و ما زیردست نیستیم. شاید بازگشت اعتمادبهنفس، باعث شود ما نیز دست به ابتکار بزنیم
و ایدههای جدیدی را بدون ترس از افراد مشهور و بالادست خلق کنیم و بدانیم که موفقیت،
موفقیت میآورد.
.........................
دسترسی سریع به تمام فصول
قانون اول : عملکرد باعث موفقیت میشود، اما وقتی عملکرد را نمیتوان سنجید، شبکهها باعث موفقیت میشوند.
قانون دوم : عملکرد محدود است، اما موفقیت نامحدود است.
قانون سوم : موفقیت بلندمدت= موفقیت قبلی × شایستگی
قانون چهارم : اگرچه موفقیتِ تیمی نیازمندِ تنوع و تعامل است، اما هر شخصی بخاطر دستاوردهای گروه است که مشهور میشود.
نظرات
ارسال یک نظر