فرمول؛ قانون چهارم: اگرچه موفقیتِ تیمی، نیازمند تنوع و تعامل است، اما هر شخصی بخاطر دستاوردهای گروه است که مشهور می‌شود.

  

 

 

وقتی به محصول کار تیمی نگاه می‌کنیم، هیچ روش دقیقی برای اینکه بدانیم چه کسی چه کاری انجام داده، نداریم. بنابراین یک نفر یا عده‌ی کمی از اعضای تیم را تحسین و تمجید می‌کنیم؛ معمولاً آنهایی که بیشترین سوابق را دارند یا آن‌هایی را که از قبل می‌شناسیم.

 

وقتی نام من یعنی «لزلو باراباشی» در فهرست نویسندگان یک تیم تحقیقاتی وجود داشته باشد، مردم یافته‌های تحقیقات را فقط به من ربط می‌دهند، چون با کارِ من بیشتر آشنا هستند. یعنی چون من از قبل، شهرتی دارم، شهرت، شهرت می‌آورد و بیشترین تشویق و تمجید، به اشتباه به من نسبت داده می‌شود و بقیه اعضای گروه فراموش می‌شوند!

 

در تولید ابزارها و محصولات نیز از آنهایی که در پشت پرده زحمت می‌کشند، تشکر نمی‌شود. پاداش «آیفون»، فقط به «استیو جابز» می‌رسد. حتی تقدیر و تشکر از عوامل یک فیلم یا نویسندگان مقاله‌های علمی، تاثیر اندکی دارد. پاداش بطور ناعادلانه‌ای در یک تیم، به مشهورترین عضو آن تیم تعلق می‌گیرد.

 

وقتی ما پاداشی را به اعضای یک تیم اختصاص می‌دهیم، کسی که پاداش را می‌گیرد، هیچ ربطی به کسی که واقعاً کار را انجام داده است، ندارد!

 

فقط یک نفر شایسته‌ی دریافت پاداش برای دستاوردهای یک تیم بزرگ است: عضوی از تیم که سابقه‌ی موفقیت و شهرتِ قبلی را دارد. کسی که صاحب شرایط و روابط خاصی است و شبکه‌های نامریی، او را به عنوان شایسته‌ترین فرد برای دریافت پاداش تعیین می‌کنند.

 

بله، این همه بی‌عدالتی، باورکردنی نیست!

 

یک تیم وقتی موفق است که:

 

- اعضای آن متنوع انتخاب شده باشند و همه‌ی آنها نابغه نباشند. چون تیمی که پر از نوابغ، ستاره‌ها و رهبران باشد، محکوم به شکست است.

 

- تقسیم وظایف توسط رهبری که تعامل زیادی با اعضا دارد، به صورت متعادل اتفاق بیافتد. یعنی همه‌ی کارها سرِ چند نفر نریزد.

 

- اعضای تیم بایستی فرصت‌هایی برای گفتگو و گوش‌دادن به همدیگر داشته باشند. مخصوصاً داشتن روابط دوستانه و گپ‌های غیررسمی بین اعضای تیم، خلاقیت و قدرت حلِ مساله را در تیم افزایش می‌دهد.

 

- برخلاف انتظار، آی‌کیو بالای اعضای تیم یا توانایی‌های فردی آنها به افزایش «هوش جمعی» نمی‌انجامد. بلکه تعامل موثر اعضا با یکدیگر، تعیین‌کننده‌تر است.

 

- وجود زنان در گروه، «هوش جمعی» تیم را بالاتر می‌برد.

 

- تیم‌هایی که بیش از حد منسجم و بسته هستند، چون به هنگام نیاز به یک راه‌حل جایگزین، سعی می‌کنند روی یک برنامه‌ی واحد و ناقص توافق کنند، دچار «حماقت جمعی» می‌شوند!

 

قانون چهارم موفقیت، درباره‌ی این است که پاداش‌ها در جامعه‌ی ما چطور تقسیم می‌شوند.

 

من «همیشه» به دانشجویانم می‌گویم که «باید» به طور استراتژیک به این فکر کنند که چطور «مشهور شوند.»

 

برای شروع، با شخصی مشهور همکاری کنید تا موتور موفقیت‌تان روشن شود ولی برای همیشه پشت صحنه نمانید، بلکه با ورود به حوزه‌های ناشناخته، آن حوزه را به خود اختصاص دهید. خودم هم همیشه این کار را می‌کنم، تا با بی‌عدالتی‌ها مقابله کنم.

 .........................

دسترسی سریع به تمام فصول

مقدمه موفقیت یعنی چه؟

قانون اول عملکرد باعث موفقیت می‌شود، اما وقتی عملکرد را نمی‌توان سنجید، شبکه‌ها باعث موفقیت می‌شوند.

قانون دوم عملکرد محدود است، اما موفقیت نامحدود است.

قانون سوم موفقیت بلند‌مدت= موفقیت قبلی × شایستگی

قانون چهارم اگرچه موفقیتِ تیمی نیازمندِ تنوع و تعامل است، اما هر شخصی بخاطر دستاوردهای گروه است که مشهور می‌شود.

قانون پنجم با پشتکار، در هر زمانی می‌توانیم موفق شویم.

 

 

 


نظرات