فصل سه: قوی سیاه مثبت چیست؟
قوی سیاه مثبت، همان شانس
است که درِ خانهی کسی را میزند. ایدهی دستور پخت غذایی است که انتظارش را نداشتیم
و ناگهان، یک رستوران را به اوج موفقیت میرساند. کشف تصادفی ویاگرا(داروی تقویت جنسی)
بعنوان اثر جانبی یک داروی فشار خون است. کتابی است که مینویسی و شانسی پرفروش میشود.
اثر هنری یک تازهوارد گمنام است که ناگهان گُل میکند و مد روز میشود تا او سود کلانی
به جیب بزند. همین امر در مورد سرمایهگذاریها و نظریههای علمی که قرار نبود اتفاق
بیافتند هم صادق است.
هیچ کشفی، هیچ سرمایهگذاری
با سود خارقالعاده و هیچ تکنولوژی مهمی، طبق برنامهریزی قبلی به دست نیامده است.
آنها صرفاً قوی سیاه مثبت بودهاند. استراتژی کاشفان و سرمایگذاران برای درآغوشکشیدن
قوی سیاه مثبت، این است که کمتر روی برنامهریزیهای شستهرفته و از بالا به پایین
تکیه کنند و در عوض، روی اقدامکردن و تشخیص حداکثری فرصتها در هنگام مواجهه با آنها
تمرکز کنند.
ما میتوانیم با تمرکز روی
چیزهایی که نمیدانیم، برای جمعآوری قوهای سیاه مثبت برای خودمان زمینهچینی کنیم.
بهترین استراتژی آن است که تاجایی که ممکن است، دست به عمل زد و فرصتهای قوی سیاه
مثبت گردآوری نمود.
از شکستهای کوچک در زندگی
نترس. باید عاشق باختن باشی. ریسکهای کوچک، مایهی ننگ و بیآبرویی نیست. همین آزمون
و خطاها تو را در معرض قوهای سیاه مثبت قرار میدهند.
مردم اغلب از باختها و ضررها
شرمنده میشوند. بنابراین استراتژیهایی را در پیش میگیرند که بیثباتیِ خیلی کمی
در پی داشته باشد. هرچند که ممکن است این ثبات، حاوی خطر بروز یک ضرر یا باخت بزرگتر
باشد. اما توجه کن که مثلاً ثبات در مشاغل شرکت IBM باعث شده بود
که وقتی کارمندی را از آنجا اخراج میکردند، دیگر به هیچ دردی نمیخورد. یا ثبات در
دیکتاتوریهایی مثل عربستان سعودی، آنها را به شدت در برابر خطر بروز هرجومرج و آشوب،
شکننده کرده است.
کافیست با دید باز و خالی
از تعصب، دست به اقدام بزنی، و اجازه دهی شانس، نقش خودش را بازی کند. اقدامکردن،
خوشاقبالی را در اطرافت به حداکثر میرساند.
شانس باعث میشود یک شرکت
تازهوارد به لطف یک محصول پرفروش، جای برندههای فعلی را بگیرد. در دنیای سرمایهداری،
همه فرصت خوششانسبودن را دارند. شانس یک همسانکنندهی عالی است. چون تقریباً همه
میتوانند از آن بهره ببرند. شانس، تساویطلب است. اگر مردم دقیقاً بر اساس تواناییهایشان
پاداش داده میشدند، اوضاع بازهم نامنصفانه بود. چون آدمها تواناییهایشان را آگاهانه
انتخاب نمیکنند. تصادفیبودن، این تأثیر سودمند را دارد که کارتهای جامعه را دوباره
بُر بزند و آدم کلهگنده را کله پا کند. در کشورهای سرمایهداری، شرکتهای بزرگ هر
چند وقت یکبار جای خودشان را به شرکتهای تازهوارد میدهند. دلیل عمدهی سقوط غول
های شرکتی در کشورهای سرمایهداری شانس است. درحالیکه کشورهای سوسیالیستی از غولهایشان
محافظت میکنند و با این کار، تازهواردان بالقوه را در نطفه خفه میکنند.
یادت باشد که قوهای سیاه مثبت(پرفروششدن
کتاب، رشد شاخص بورس، تغییرات تاریخی، گسترش فناوریها و ...) مدتزمان بیشتری وقت
میبرند تا اثراتشان را نشان دهند. ولی قوهای سیاه منفی(زمینلرزهها، حادثه ۱۱ سپتامبر و...) خیلی سریع اتفاق میافتند. خرابکردن،
راحتتر و سریعتر از آبادکردن است.
..............................................................................................
دسترسی سریع:
فصل دو: هدف از کتاب قوی سیاه چیست؟
فصل چهار: قوی سیاه از کجا میآید؟
نظرات
ارسال یک نظر