انسان خداگونه در شش صفحه (چهار)

خلاصه کتاب: انسان خداگونه
نویسنده: یووال‌نوح هراری

یک - دو - سه - چهار - پنج - شش



چهار


اومانیسم دین جدیدی برای پاسخ به بی‌معنایی هستی در جهان مدرن فراهم کرد. 

رسالت اومانیسم، حذف ایمان به خدا نبود بلکه ایمان آوردن به انسانیت بود. اومانیسم ستایشگر انسان است و از او می‌خواهد با تجربه‌های بشری به عالم هستی معنا دهد. شعارهای اومانیسم از این قرار است:

- به حرف دلت گوش بده.
- به خودت اعتماد کن.
- هر کاری دوست داری بکن به شرطی که باعث آزار دیگران و یا ایجاد احساس بد در دیگران نشوی. معنای زندگی هرکس را احساس درونی خودش تعیین می کند.
- رای دهنده بهتر می‌داند.
- زیبایی در نگاه بیننده است.
- همیشه حق با مشتری است.
- خودت فکر کن و نظر بده.
- تو می توانی به خدا ایمان داشته باشی، اگر حضورش را در قلبت احساس کنی.

از نظر اومانیسم، دانش حاصل تجربه‌های عملی گوناگون و حساس‌شدن به آن تجربه‌ها و سرسری رد نشدن از چیزهای مختلف است. بالاترین هدف زندگی اومانیستی، رشد دانش از طریق تجربه‌های بسیار گوناگون فکری، عاطفی و جسمی است.

اومانیسم هم مانند سایر ادیانِ موفق مثل مسیحیت و آیین بودایی، به چند فرقه مخالف تقسیم شد:

یک) اومانیسم متعارف و سنتی(لیبرالیسم)
دو) اومانیسم سوسیالیستی
سه) اومانیسم تکامل‌گرا

🍎 در سیاست لیبرال، رای‌دهنده از همه بهتر می‌داند و در اقتصاد لیبرال، همیشه حق با مشتری است ولی در سیاست سوسیالیستی، حزب از همه بهتر می‌داند و در اقتصاد سوسیالیستی، همیشه حق با اتحادیه کارگری است و افراد باید گوش‌به‌فرمان حزب باشند نه احساسات شخصی‌شان.

🍎 اومانیسم تکامل‌گرا معتقد است برخی انسان‌ها اساسا از دیگران برترند. اگر به نام حقوق‌بشر یا برابری بشر، شایسته‌ترین انسان‌ها را تضعیف کنیم، مانع ظهور «ابَر‌انسان» می‌شویم که می‌تواند جوامع مرفه‌تر و هنرهای زیباتری بیافریند. از نظر تکامل‌گرایان، جنگ برای این خوب است که به «انتخاب طبیعی»، آزادی عمل می‌دهد و ضعیفان را از صفحه روزگار محو می‌کند.

البته باید دانست که هیتلر، سمبل افراط در اومانیسم تکامل‌گرا است. یعنی همه اومانیست‌های تکامل‌گرا، نژاد‌پرست نیستند و هر باوری به توانایی انسان برای تکامل بیشتر، در قرن ۲۱ ستوده می‌شود.

در ماجرای جنگ بین ادیان اومانیستی، نازیسم سرانجام وقتی از پا افتاد که کشورهای لیبرال با شوروی سوسیالیستی متحد شدند. درواقع سوسیالیسم، بار اصلی جنگ را به دوش کشید و پیروز میدان شد.

پس از جنگ جهانی دوم، موج کمونیسم اروپای شرقی و چین را در بر گرفت. جالب است که تا همین ۵۰ سال پیش، تنها ۳۰ کشور از ۱۳۰ کشور جهان، نظام لیبرال دموکراسی داشتند تا اینکه سلاح‌های هسته‌ای، لیبرال دموکراسی را نجات داد!

لیبرال‌ها تهدید کردند که اگر به ما حمله اتمی کنید، قطعاً نمی‌گذاریم کسی جان سالم به در برد و بعد همه چیز تغییر کرد و موج لیبرالیسم مثل سونامی فراگیر شد.

فعلا در سال ۲۰۱۶، بسته لیبرالیسم(فردگرایی، حقوق‌بشر، دموکراسی و بازار آزاد) جایگزین جدّی ندارد. چینی‌ها، بنیادگرایان اسلامی و حتی مسیحیت، تهدیدی برای لیبرالیسم محسوب نمی‌شوند چون آنها دنیای قرن ۲۱ و خطرات و فرصت‌های آن را به درستی نمی‌شناسند. متون مقدس درباره مهندسی ژنتیک یا هوش مصنوعی هیچ حرفی برای گفتن ندارند.

خلاصه اینکه انسان‌ها با داستان‌پردازی‌های خیالی، خدایان را خلق کردند و تمدن‌ها را ساختند ولی همزمان با پیشرفت علم و عقلانیت بشر، دین جدیدی به نام اومانیسم متولد شد و دنیای مدرن قرن ۲۱ را سامان داد.




نظرات